حدیث روز
امام علی (ع) می فرماید : هر کس از خود بدگویی و انتقاد کند٬ خود را اصلاح کرده و هر کس خودستایی نماید٬ پس به تحقیق خویش را تباه نموده است.

سه شنبه, ۷ آذر , ۱۴۰۲ Tuesday, 28 November , 2023 ساعت تعداد کل نوشته ها : 78 تعداد نوشته های امروز : 0 تعداد اعضا : 3 تعداد دیدگاهها : 8×
عرفان اربعین
۱۲ تیر ۱۴۰۱ - ۱۸:۴۹
شناسه : 599
بازدید 165
4

اين درس را بحول و قوه رب العالمين مي نويسم تا حق اربعين را به وجود تك تك انسان ها به نمايش گذارم. البته وسعت ضعف و ناتواني هايم زياد است. اما به فضل او كه تمام ثانيه هاي عمر مارا به زيبائيهاي اسرار و اسماء و بركاتش و منتهايش بصورت خليفه الهي جلوه داده […]

ارسال توسط :
پ
پ

اين درس را بحول و قوه رب العالمين مي نويسم تا حق اربعين را به وجود تك تك انسان ها به نمايش گذارم. البته وسعت ضعف و ناتواني هايم زياد است. اما به فضل او كه تمام ثانيه هاي عمر مارا به زيبائيهاي اسرار و اسماء و بركاتش و منتهايش بصورت خليفه الهي جلوه داده است و به رحمت واسعه اش لياقت تقرب و انس را به ما مخلوقات ضعيفش عنايت فرذموده است.

اربعين طي مرابت و سلوك و مراحل طي طريق حركت و تحول ظهور باطن به ظاهر انسان است . كه با شناخت كامل راه، به مقصد و منظور مي رسيم. از خداوند منان مي خواهم ، كه اين عمر كوتاه مار به سر منزل مقصود ، كه «عند ربهم يرزقون» است برساند.

خواننده عزيز، بايد بدانيم ، كه همه مخلوقات در اربهين خلق شده اند و در اربعين كمال پيدا مي كنند و در اربعين عمل به جاودانگي مي رسند.

سعي اين حقير اين است كه با شكافتن حروق و اعداد و كلمات و معاني، طي طريق اين منازل را پرده برداري كنم و ذخاير وجودي را به كمال استفاده و برداشت به شاخ و برگ و ميوه وجودمان برسانم و ما به آن هدفي كه خلق شديم.نقايص و ضعف من زياد است اميدوارم با راهنمايي و امداد غيبي مولايم اين حقير بتوانم منظور واقعي اربعين را برسانم و همگي اربعين شنويم شايد او ما را به مقصود فوق برساند.

پيامبر حكيم (ص) فرمودند: «من اخلص الله اربعين يوما فجر الله ينافع بيع الحكمه من قلبه علي لسانه.»

هركس چهل روز فقط براي خداوند تعالي اخلاص ورزد خداوند چشمه هاي حكمت را از قلبش بر زبانش جاري مي سازد.)

التماس دعا

بسم الله الرحمن الرحيم

از احمد تا احد يك ميم فرق است       جهاني اندر اين يك ميم غرق است

اني درس اسرا قلب به ميم شدن همه مخلوقات براي رسيده به بندگي ، مقبول و مورد رضاي خداست.

اولين سوره مباركه قرآن سوره حمد يا فاتحه الكتاب، تمام اسرار را در خود جمع كرده است.

اين سوره مباركه كه هريك از آياتش كل اسرار است.

بسم الله سوره مباركه حمد ، كل بسم الله هاي سور قرآن را در خود جمع كرده است و خود يك آيه است و آخرش به كلمه (م) ختم مي شود.

آيه دوم الحمدلله رب العالمين است كه تمام حمدهاي پروردگار عالم درآن جمع است و آخر آيه اش به (ن) ختم مي شود، پس آيات مباركه بعضي به (م) تمام شده و بعضي به (ن)

چهار آيه مباركه (ن) است و سه آيه مباركه به (م) تمام مي شود. در ادامه درس مي آيد كه نون روح و جان ميم است. اما چرا آيه آخر به نون تمام شد«يرالمغضوب عليهم و الضالين»

خوب فكر كنيد.

 عدد ابجد كلمه اربعين ۳۳۳ است. خود نمودار سه وجه حقيقت انساني است و افشا كننده سن جوانان بهشت و كمال رشد انسان بعدد ( ۹=۳+۳+۳) است و در جايگاه عددي الفبا ميشود ۶۳ كه برابراست با كلمه احمدي(با استمداد از ايشان به احديت ذات اقدس حق وصل شويم) در حالي كه سن مبارك حضرت است.

اما تمام عمر دنيا و آخرت را طي مسير مي كند زيرا (۱۸=۳*۶) منازل ظاهري و باطني است و در آخر ۹=۳+۶ همان رسيدن به عدد ۹ يعني كمال انساني است و شايد ظاهراً مهنا شود نه يعني لامجراي توحيد و اين حقيقت، جان اربعين است پس روح اربعين افشاء كننده همه قلبهاست چه در دنيا و چه در آخرت.

مثل اربعين زندگي كرم ابريشم، كه كرم بعد از چهل روز پيله زدن در خود استحاله مي شود و بعداز طي ۴۰ روز به پروانه منقلب مي شود و كاملاً به صورت آن تغيير پيدا مي كند و زندگي زميني آن به زندگي آسماني تبديل مي شود، و اين افشاي كامل معناي اربعين است.

اربعين در ميوه انگور يا خرما، وقتي انگور يا خرما از درخت جدا مي شود اگر بلا استفاده بماند آن را در ظرف مي ريزند و بعد از ۴۰ روز به سركه پاك تبديل مي شود كه اسيدي و ترش است.

ميوه شيرين اگر بخواهد شيريني آن حفظ شود بايد به شاخه و درخت وصل بماند و اگر به درخت خشك شود، انگور به كشمش يا مويز تبديل مي شود. عدد ابجد مويز برابر ۶۳ است كه جايگاه كلمه اربعين است و حالاخرما، اگر از درخت جدا شود ديگر فاسد نمي شود و راي شفاي مريض مي باشد ولي اگر بي موقع از شاخه جدا شود، دو راه دارد يا فاسد مي شود يا اگر بدست مومنان بيفتد تبديلف به سركه مي شود و اگر به دست مردم فاسد بيفتد آن را شراب مي كنند و باعث فساد ديگران مي شود. پس بنده مومن سعي مي كند از شاخه ولايت و رسالت جدا نشود زيرا حرف دال از حروف جهريه است. پس اربعين عمل آثارش جهريه است، پس در آخر همان قلب شدن در ميم.     الحمدالله رب العالمين

مبحثهايي كه در اين نوشته مورد بررسي قرار گرفته است:

۱- اربعين و خواص آن و مراحل اربعين در زندگي روزمره

۲- اربعين و عرفان آن

۳- اربعين و حقيقت آن

۴- اربعين در تمام خلقت ما

۵- اربعين در وجود ائمه(ص)

۶- اربعين در وجود زينب(ص)

۷- اربعين فاطمه زهرا(ص)و (اشكهايش)

۸- تنبيه اربعين در بني اسرائيل

۹- اربعين در وجود كرم ابريشم(استحاله)

۱۰- اربعين در حروف و اعداد

۱۱- اربعين در ربيع الاول ، ربيع الثاني، جمادي الاول و جمادي الثاني

۱۲- اربعين خلقت حضرت آدم (ع) و نوزاد

۱۳- اربعين بعد از دنيا رفتن

۱۴- اربعين استحاله نجاست به كمال تطهير در وجود شتر نجاستخوار و تبديل انگور و خرما به سركه.

۱۵- اربعين يك دانه گياه از درون خاك به بيرون خاك

۱۶- جان كمال اربعين قلب شدن و به اعلا رفتن بدن ميته حيواني انسان، به طهارت انسان

۱۷- رابطه ديه يا خون بهاي انسان با اربعين

۱۸- خلاصه اربعين در بع كمال رسيدن اعمال و حاصل نتيجه عمر

۱۹- اربعين، كيمياي طلا شدن وجودي در ظاهر و باطن دنيا و آخرت

بعد ۱۹ حروف بسم الله الرحمن الرحيم و بعد اسمهاي پنج تن صلوات الله عليهم اجمعين

اربعين و مراحل اربعين در زندگي قبل از تولد و بعد از تولد و در وجود اولياء.

اربعين به زبان فارسي يعني عدد ۴۰٫ اعداد نه تنها در زندگي مادي كه در زندگي معنوي ما نيز اهميت فراوان دارند. بقولي از روايات كه مي فرمايند اعداد در روح حروف هستند. يعني حروف بدون اعداد زنده نيستند و اثر ندارند.

بنا بر اين تمام مخلوقات در دنيا بصورت حروف معرفي مي شوند و همراه با اعداد طبقه بندي و شناسنامه هايشان كامل مي شوند و در زندگي آنها در طول زمان به عدد عمر روزي مي گيرند.زمان با ثانيه شروع مي شود و دقيقه و ساعت و روز و ماه و سال نشان دهنده آنست كه در احكام هم، اصول و فروع و تعداد ركعات و تعداد معصومين (ص) و از همه مهمتر يكتايي پروردگار عالم كه مخلوقات خود را به كثرت اعداد، آنها را ظهور مي دهد و دوباره به وحدت وجود رجعت مي دهد.

اعداد هر كدام يك مقام و منزلت و جايگاهي دارند كه در تعريف مي شود. از جمله عدد ۴۰ مي باشد.

تخمير طينت آدم ابوالبشر (ع) در ۴۰ روز به اتمام رسيد.

عقل آدمي در ۴۰ سالگي به بالاترين كمال خود در سرحد استعداد هر فرد مي رسد.

حضرت موسي (ع) ۴۰ روز به كوه طور دعوت شد تا الواح هفت گانه تورات را دريافت كند.

حضرت رسول (ص) در سن ۴۰ سالگي به پيامبري مبعوث شدند.

قوم بني اسرائيل به دليل كفران نعمت و پرستش گوساله به سرگرداني ۴۰ ساله محكوم شدند.

عارفان و سالكان طريق حق چله نشيني را از همين آفرينش ۴۰ روزه حضرت آدم (ع) اقتباس كردند.

سهروردي بيان مي كند كه :« خداوند سبحان انسان را در ۴۰ روز آفريد و هر روز صفتي به او اعطا فرمود تا در روز چهلم انوار حق در وي تجلي يابد.»

سيد مهدي بحر العلوم در زمينه جايگاه عدد ۴۰ فرموده است:«خود به عيان ديده ام و به بيان دانسته ام، كه اين مرحله شريفه از حصوصيتهاي مراحل عدد را ، خاصيتي خاص و تاثيري مخصوص است:

۱-    در ظهور استعدادها و تتميم ملكات در طي منازل و قطع مراحل.

۲-    خاصيت اربعينه در ظهور فعاليت و بروز استعداد (طلب بروز دادن خاصيتهاي دروني) و حصول صفات ملكه ، امري است كه در آيات و اخبار بر آن تصريح شده است و در سلوك و خود سازي ، براي جلب فيوضات و انوار الهي چنانچه در قرآن و گفتار معصومين (ع) و سيره اولياء آمده است.

عدد اربعين داراي جايگاه ويژه و بلندي است در حقيقت عدد ۴۰ سمبل آغازين تكامل، مظهر كمال، جلوه پختگي و اعلام پشت سر گذاشتن مرحله خامي و ناداني است و نخستين مرحله هوشياري مي باشد.

۳-    به فلسفه عزاداري ميت بعد از ۴۰ روز خويشاوندانش دوباره جمع مي شوند و ياد او مي كنند اين ۴۰ روز براي او يك دوره است و براي زنده ها نوعي ديگر.»

۴-    اما چهلمين روز بعد از شهادت ابا عبدالله الحسين(ع) واقعه اي است كه بايد بگوييم، همانند قرآن داراي حجاب هاي متعدد است، زيرا گذر از ۴۰ شهر را كرده است، اربعين، خورشيد آسمان شهادت و راه منير هدايت در راه است و هرگز تمام نمي شود. بكوشيم تا بدور از تحريفات و احساساتگري هاي افراطي به آن امام راستين معرفت پيدا كنيم و اسرار ظاهر و باطن او را بشناسيم و به مدد نفس قدسي اش بر هدف انساني آن بزرگمرد، در همه دورانها رهرو راهش باشيم.(شيعه و محب واقعي)

اربعين و عرفان آن

در حروف عدد ابجد حرف (م) برابر عدد ۴۰ است اين حرفت از حروف سر و پر معني و پر مغز حروف مي باشد. در كلام پروردگار عالم (در قرآن) و در علم تجويد ميم تنها حرفي است كه منقلب شده است زيرا روح اين حرف – حرف نون است – نون ساكن چون پشت حرف (با) قرار بگيرد، منقلب به حرف (م) مي شود سپس لباس استحاله بتن كرده و از عدد (ن=۵۰) به (۴۰=م) تبديل عشر مي شود، ده عدد كم مي شود و اين خود سر عشر دنياست.

حرف(ي) برابر با عدد (۱۰) مي باشد (يا) حرف انتخاب است. انسان در عالم دنيا دائم در دوراهي انتخاب قرار دارد و همانطور كه در كتاب درس دنيا گفته شد، حرف (ي) سكوي پرتاب انسان است. با انتخاب صحيح به اعلاي عليين راه پيدا مي كند و با انتخاب غلط راه به اسفل دركات جهنم، پس حرف ميم زماني شامل حال بنده مي شود كه از عشر دنيا بسلامت گذشته باشد. بنابر اين ابا عبدالله الحسين مولاي قلبهاي عالم خود عشر وجود است و بر پا كهنننده عاشوار و او به بهترين وجه اين حقيقت را به نمايش عملي خويش گذاشت و مقام ثاراللهي را از پروردگارش دريافت نمود.(پس در آخرت فقط بايد با عدد ۴۰ =م وارد شويم)

حال بگوييم حرف م عددش ۴۰ و جايگاه عددي آن در حروف الفبا (۱۳) مي باشد كه اگر (۴=۳+۱) شود يعني عدد (۴) پايه ۴۰ است. هر كدام در حقيقت باطن و اسرار كربلا هستند. كه سر مكنونند و مخزونند. طالبان راه، تا به كربلاي وجود و زمان خويش وافق نشوند، عاشورايشان را درك نمي كنند و براي ثبت عاشواري خود مستلزم سير در اربعين عمل مي شوند و آن، ۴۰ وادي عشق است و همانطور كه ابا عبدالله الحسين براي ۴ ركن با دشمنان خدا جنگيد و انقلاب خود را بنيان گذاري كرد.

« قد اقم الصلوه و آتيت الزكات و امرت بالمعروف و نهيت عن المنكر.»

معني عدد ۱۳: اين عدد برابر است با عدد ابجد كلمه احد اسم مبارك پروردگار عالم. اين اسم مبارك از اسماء اعظم پروردگار عالم و بقول معصومين صلوات اله عليهم اجمعين مكنون است و مخزون و تمام اسماء الهي به نحوي از اين گنجينه جلوه دارند و در عرصه ظهور اسماء و خلقت ممكنات اسم مبارك، واحد جلوه مي كند كه عدد ابجد اين اسم ۱۹ مي باشد.

۱۹ سر مكنون قرآن است از جمله حروف بسم الله الرحمن الرحيم ۱۹ حرف است و جمع حروف اسم مبارك پنج تن صلوات الله ۱۹ حرف است.

كل قرآن به كلام گهر بار پيامبر (ص) در بسم الله الرحمن الرحيم سوره مباركه حمد است. تمام حيوانات حلال گوشت به قول پرودگار سبحان در سوره مباركه انعام در هنگام ذبح بسم الله كشته شوند تا به مسلمانان حلال باشند پس بايد پشت ۱۹ حروف بسم الله قرار بگيرد تا از ميت بودن به حيات انساني نائل شوند. ديگر اينكه اين مرحله سير به اعلا رفتن حيوان است در حيات دنيايي انسانها، اميدوارم متوجه منظور شده باشيد.

اما عدد ۱۳

در ۱۳ ماه جمادي الاول خانم فاطمه زهرا سلام الله به شهادت مي رسد.

در ۱۳ ماه رجب المرجب مولاي متقيان امير مومنان در خانه خدا بدنيا مي آيند مادرش از ديوار شكافته شده خانه خدا وارد مي شود و در پانزده رجب حضرت از درون خانه كعبه و از همان شكاف در حالي كه۹ ئوجود مقدسشان در آغوش مادر بزرگوارشان است قدم به بيرون خانه كعبه مي گذارند (به روايات علماي شيعه و سني) در هر ماه قمري از ۱۳ تا ۱۵ ليله البيض است.

در ۱۳ ماه يعني شب چهاردهم قرص ماه كامل مي شود و آسمان به روشني كامل مي رسد. در وجود مقدس معصومين سلام الله يك معصوم خانم و ۱۳ معصوم آقا هستند يعني ۱۴=۱۳+۱٫ اگر بخواهيم به حروف به خوانيم عدد ۱۳ جايگاه حرف (م) است و عدد يك برابر (الف) است آنگاه مي خوانيم عدد ۱۳ جايگاه حرف (م ) است و عدد يك برابر (الف) است آنگاه مي خوانيم (ام=۱۳+۱) و ۱۴=۱۳+۱ كه در جايگاه مقامي خانم ام الائمه هستند. ام ابيها و ام المومنين و ۱۴ عدد كلمه حجاب است پس عدد ۱۴ برابر است با جايگاه حرف (ن). حرفي كه پروردگار عالم در سوره مباركه قفلم به آن قسم مي خورد. عدد ابجدش ۵۰ و جايگاه كلمه بهشت است عدد ابجد بهشت برابر ۷۰۷ اگر جمع كنيم مي شود ۵=۴+۱=۷+۷ و در جايگاه عددي بهشت در حروف الفبا مي شود حرف ن=۵۰=۲۱+۲۲+۷ اميدوارم به اين نوشته ها خوب دقت شود، معاني از وجود عزيز و گرامي خانم عالم است. پس عدد ۱۳ را اگر (۴=۳+۱) جمع شود عدد ۴ برابر حرف دال است.ائمه سلام الله عليه دلائل خلقت و خود دليل حق هستند و خانم سر اين دليل پس اربعين وقتي معني خود را نشان مي دهد كه پايگاه و جايگاه آن در مرتبه ربيع بودنش و بارور شدنش و بهاري و شكوفا شدنش است. آري آقا ابا عبدالله حسين وجود مقدسش در اين عالم ظلماني احياگر هدايت همه قلبهاي آماده و با لياقتي شد كه منتظر و تشنه آب حيات واقعي هستند و آن حيات طيبه است كه بر موت غلبه مي كند و مرتبه زنده دائم را حيات طيبه طلب مي كند.

آقا در قتلگاه خود با كشته شدن خود و ريختن خونش لباس حيات طيب بر قامت خويش و تمام شيعيانش پوشانيد. او كه خود طاهر و مطهر است و تطهير كامل بوده و خواهد بود اما پيروانش را از حيوانيت به انسانيت رسانيد. كشته شدن در راه خدا به تبعيت امام خويش ابا عبدالله (ع) نه غسل مي خواهد و نه كفن. بدن و خونش و لباسش همه تطهير مي شود لباس تنش كفن او مي شود.

اينها همان قلب به ميم شدن است ، زيرا تمام جوهر وجود خود را كه نون ساكن است در قربانگاه پشت بسم الله الرحمن الرحيم يعني ۱۹ حرف كه جانش امام شهدا است. پشت باء بسم الله (امام معصوم (ع) اذن دخول مي گيرد و عدد ۱۰ عشر امتحان عاشوراي خود را به قبولي در دنيا مي گيرد و با عدد (۴۰=م) به ديار باقي مي شتابد تا با صورت و سيرت و عمل انساني به پيشگاه رب خود نائل گردد.)آنگاه پروردگار عالم مي فرمايد:

«يا ايتها النفس المطمئنه ارجعي الي ربك راضيه مرضيه فادخلي في عبادي و ادخلي جنتي»

قلب شدن يعني دگرگوني كامل از حالي به حال ديگر مثل جمادات (خاك) به نبات (گياه) تبديل مي شود و نبات كه به حيوان و حيوان به انسان دگرگون مي شود. و در مقام ايشان به تمام دنيائيها مي فرمايد:

«ولا تحسبن الذين قتلوا في سبيل الله امواتا بل احياء عند ربهم يرزقون.» (در اين جا مرگ به حيات طيب دائم دگرگون مي شود)

نپنداريد كسانيكه كشته شده اند مرده اند بلكه زنده اند و نزد پروردگارشان روزي مي خورند.

پس حقيقت چهل يا اربعين لازمه اش قتلگاه اباعبدالله الحسين بود. يا شايد سر شهادت آن كه بايد اربعين ظاهر مي شد.(قلب به ميم)

خانم زينب كبري عليها سلام بردارنده و به منزل رساننده اين رسالت سنگين هستند زيرا ايشان زينت پدري هستند كه باب ۱۳ جايگاه ميم قلب شده را در ماه رجب از ديوار قلب زمين خانه كعبه افشا كرد. پس با لب گذاشتن بر رگهاي گلوي آقا ابا عبدالله الحسن در عصر عاشورا پيام حق را كه از خون ثاراللهي اوست به اربعين گرفت و رسانيد. او كه در كنار خورشيد ولايت علي بن الحسين (ع) امام چهارم (ع) در حركت است. عدد (۴) خود دليل راه است.

اما زينب (س) در قتلگاه حرف (ميم) را كه قلب عالم وجود است به رسالت گرفت تا بعد از گذارندن ۴۰ منزل يا وادي يا شهر دوباره به قتلگاه (م) برساند يعني طي طريق زينب سلام الله به كمال رساندن حرف (م) بود از كربلا تا كربلا و حرف (ي=۱۰) پيام عاشورائيان بود. خيلي جالب است عدد ابجد حرف ميم برابر است با عدد ۹۰ (عدد طاير يعني پرنده) و عدد ۹۰ برابر است با حرف (ص)

عدد ۹۰ زماني شامل حال بنده مي شود كه بدنش قفس باشد و جانش مرغ باغ ملكوت.

مرغ باغ ملكوتم نيم از عالم خاك            چند روزي قفسي در اين دامگه ساخته اند

حرف (ص) چشمه اي است در عالم عرش. خداوند باريتعالي در عالم معراج به پيغمبر بزرگوار فرمود:«از آب اين چشمه وضو بگير و دو ركعت نماز بخوان.» صورت دنيايي عرش پروردگار عالم شد كربلا، و قتلگاه او چشمه صاد. آقا در ساعات آخر خود با خون مباركش وضو گرفت و ۲ ركعت نماز عصر خود را با تمام آداب عشق به مولا ادا فرمود و در سجده گاه عشق و معرفت و بندگي و رضاي خالصانه سر بندگي به سجده فرو آورد. و هرگز سر خود را بلند نكرد تا سر را از بدن جدا كردند و آن سر در تمام چهل روز، چهل منزل و وادي بر روي نيزه در جلوي تمام كاروان قرار داشت و زنينب سلام الله كاروان را اداره مي كرد و اربعين را در نقطه شدن سرش در عالم هستي دائمي كرد.

اربعين بعد از مرگ

آيا اين همه زيبايي كافي نيست كه هر مومني از دنيا مي رود بعد از ۴۰ روز دوباره بر سر خاك او جمع مي شوند و مرثيه مي خوانند و ياد او را زنده مي كنند، يعني هر بنده اي به اربعين خود بايد برسد. چه خوب باشد و چه بد.

اربعين در خلقت

خواجه عبدالله انصاري رحمه الله عليه ظهور چشمه هاي حكمت از دل بر زبان را اختصاس به اخلاص اربعين صباحا فرمنوده است و حوالت كمال تخمير طينت آدم عليه السلام را به اربعين صباحا كرد و از اين نوع بسيار است.

همانطور كه در اول كلام گفته شد خلقت آدم سالم الله را بيان فرموده اند در ۴۰ روز بوده است و هر روز پروردگار اسمي از اسمائش را به ايشان عنايت فرموده است.

اربعين در تولد حضرت فاطمه زهرا(س)

در احاديث معتبر در كتاب هاي شيعه و سني نقل شده قبل از تولد خانم فاطمه زهرا سلام الله عليها، به پيغمبر بزرگوار امر شد كه از منزل خويش به منزل ام هاني برود و در آنجا ۴۰ روز، روزه و ۴۰ شب به عبادت برخيزد و در روز چهلم ندا آمد، كه از غذاي دنيايي افطار نفرمايند از بهشت براي ايشان طعام آمد و فرموده شد كه طعام خويش را به هيچ كس ندهند و مخصوص خود ايشان است و از آن طعام كه به قولي سيب بوده است و به قولي ديگر خرما نور زهرا سلام الله ظاهر شد.

ايشان تنها فرزند دردانه عالم است كه ولد خلف حبيب الله الاعظم (ص) است كه عطيه پروردگار عالم است كه سوره مباركه كوثر در مقامش نازل گرديد. لازم است بگويم عدد ابجد ولد برابر عدد ۴۰ است كه خود قلب به ميم شدن حقيقت زندگي پدر و مادر در وجود فرزند يا ولد ظاهر مي شود.

جان و حقيقت ۱۷ آن در تولد زهرا سلام الله در قبل و بعد از تولدش ظهور دارد زيرا هر كدام از فرزاندنش اربعيني هستند كه امام انسانها قرار گرفتند و منقلب كننده حيات حيواني به حيات انساني ما الي يوم القيامه و با گرفتن مولودي هر يك از اين عزيزان ما به چشمه جوشان حيات طيب آنها وصل مي شويم، چن عدد ابجد مولودي مي شود ۹۶ برابر است با اسم مبارك الله با لام مشدد كه آن توحيدي بودن محض ايشان و خلوص و معصوميت آن عزيزان است.

بنابر اين بر هر پدر و مادر مومني آمده است، ۴۰ روز قبل از برقراري حمل، در غذا و عبادت و راز و نياز مخصوص مواظبت كنند تا فرزند مومني نصيب پدر و مادر گردد.

بعد از انعقاد نطفه ۴۰ روز علقه، ۴۰ روز مضعفه و ۴۰ روز عظام و كسون العظام مي شود تا ۴ ماه و ده روز تمام شود و در اين ماه بعد از تمام شدن ۱۳۰ روز، خالق هستي مي فرمايد:(۱۳۰ برابر عدد ابجد كلمه سلم است)

«اني نفخت فيه من روحي.از روح خودم به اين بنده دميدم.»

وقتي بچه بدنيا مي آيد تا ۴۰ روز نا آرام است تا بدن او به غذا و محيط عادت كند، شب و روزش را پيدا كند و تعادل خود را پيدا كند.

صاحب مرصاد العباد، عارف نجم الدين شيرازي نيز گفته است: عدد اربعين را خاصيتي است در استكمال چيزها كه اعداد ديگر را اين خاصيت نيست.

چنانچه در حديث صحيح آمده است: «ان خلق احد كم بجمع في بطن امه اربعين يوماثم يكون علقه مثل ذالك.»

زيرا در ئعدد ۴۰ رمز انقلاب است و تغيير عالم به عالم ديگر باعث ميشود حالت اوليه ورود در عالم دوم يا حالت دوم پيد اكند پس همان تغيير نون ساكن پشت باء ورودي بابي است كه بسم الله حقيقت آن است پس به ميم وجودش منقلب مي شود تا خواص خود را بگيرد.

در عالم سر شاعر مي فرمايد:

ز احمد تا احد يك ميم فرق است                 جهاني اندر اين يك ميم غرق است

زيرا پيامبر بزرگوار در عالم آسماني نام مباركش احمد (ص) و نام مبارك زميني اش محمد(ص) پس حرف ميم در عالم زميني هم به نام مباركش اضافه شده است. انسان در پيدا كردن كمال خويش بايد به ميم آدميت برسد و اربعين كمال را طي كند.

طهارت در اربعين

يكي از بابهاي طهارت در احكام باب استبراء است.

در حيوانات در باب نجاسات داريم كه اگر حيواني نجاستخوار باشد بايد آن را استبراء كند تا به طهارت برسد. استبراء يعني طلب برائت و دودي كردن از عين نجاست از ريشه بدن تا بيرون، بنابراين در حيوان مرغ و خروس اگر نجاستخوار باشد بايد ۱۵ روز آن حيوان را در جاي پاك ببندد يا بگذارند.

و غذاي پاك به او بدهند آنگاه گوشت و پوست و پر او پاك مي شود در غير اين صورت همه نجس است و حرام.

حيوان شتر اگر نجاستخوار باشد بايد او را ۴۰ روز استبراء كنند شتر حيواني است به نفر شمرده مي شود و ديه انسان به مقدار ۱۰۰ شتر است.

پس اعضاي بدن انسان اگر نقص پيدا كند در صورت تصادف يا تعرضات ديگر به مقدار ارزش بدني، ديه به آن تعلق مي گيرد.

امام حسين(ع) در قتلگاه شهادت خويش بدنش بقول راوي ۴۰۰۰ زخم برداشته بود يعني به اندازه ۴۰۰۰=۱۰۰*۴۰ كه خداي مهربان خونبهاي حسين را مي داند و ارزش خونش را با مدال ثار اللهي ظهور داد اما علما مي فرمايند: مسائل نماز در احكام واجبه ۴۰۰۰ مسئله است و آقا فرمود: اولين ستون و ركني كه برايش جنگيدم و خون خود و فرزندان و يارانم برايش ريخت ستون نماز است.

«۱- قدم اقم الصلوه ۲- آتيت الزكوه ۳- امرت بالمعروف ۴- نهيت عن المنكر.»

پس در استبراء از گناه در هر كدام اعضاي وجودي چه ظاهري و چه باطني انسان مومن بايد اربعين داشته باشد: ۱- براي پاك شدن چشم از گناه ۲- براي پاك شدن گوش از گناه ۳- براي پاك شدن زبان ۴- بار ي نماز خوان واقعي شدن و براي اول وقت خواندن نماز ۵- اخلاق نيكو داشتن و خلاصه….

پيامبر حكيم (ص) فرمود:

«من اخلص الله اربعين يوما فجر الله ينابيع الحكمه من قلبه علي لسانه.»

هر كس ۴۰ روز فقط براي خداوند تعالي اخلاص ورزد خداوند چشمه هاي حكمت را از قلبش بر زبانش جاري مي سازد.

مخصوصاً استبراء قلبي كه خانه قلب فقط جاي محبت پروردگار عالم است و بيت الله وجود هر انسان مومن است. آنجا بايد از وجود اغيار كاملاً پاك شود و باب آن مهر شود كه هزگز شيطان ها و وسواس ها به آنجا راه نداشته باشند و آن ميسر نمي شود الا با طهارت پيدا كردن و با چله نشيني.

امام حسين (ع) در دعاي شعبانيه اشك ميريزد و استغاثه مي فرمايند به پرودگار عالم:

«اللهي هب كمال الا نقطاع اليك و انز ابصار قلوبنا بضياء نظرها اليك حتي تخرق ابصار القلوب حجب النور فتصل الي معدن العظمه و تصير ارواحنا معلقه بعزقد سك.»

خدايا مرا نقطاع كامل به سوي خود عطا فرما و ديده هاي دل ما را بنوري كه به آن نور، ترا مشاهده كند روشن ساز، تا آنكه ديده بصيرت ما حجابهاي تو را بدرد و بنور عظمت واصل گردد و جان هاي ما را به مقام قدس عزتت بپيوند.

حضرت موسي (ع) در دعوت وادي طور، از اول شوال تشريق بردند تا روز ۱۰ ذيقعده.

در آغاز به ۳۰ روز دعوت شده بود، بعد پرودگار عالم فرمود:« و اتممناها به عشر» ده روز ديگر اضافه شد تا اربعين كامل شد. اما به كلام اللهي اربعين ليله. موسي (ع) الواح هفتگانه خود را يعني تورات را تحويل گرفت و در وادي عشق به زيارت محبوب تمنا كرد، عشق در او به فوران آمد. اما از يار- لن تراني- شنيد يعني هرگز راه ندارد كه با چشم سر مرا در اين دنيا و آن دنيا بصورت حسي ببيني و نه تنها تو بلكه هيچ كس، اما با قلب با او مي تواني مانوس شوي.

امام حسين(ع) از ماه ذيقعده از مدينه (منزل خويش ) را شروه كرد و بعد از طي ۴۰ منزل، در اول ماه ذيحجه در نزد خانه خدا رسيد. روز نهم يا شب دهم ذيحجه حركت كرد تا در دوم ماه محرم به كربلا رسيد اما به روز عاشوار يك چهل ديگر از شروع اول ذيحجه تا ۱۰ محرم به قربانگاه و به وصل يا حج واقعي رسيد و از عصر عاشوار سر مبارك ايشان همراه كاروان با سالاري زينب سلام الله تا روز اربعين بود يعني از چهل وادي گذشت و دوباره به كربلا رسيد.

با توصيفي كه از حقيقت اربعين شد، بايد متذكر شوم هر كدام از اربعينها، نتيجه قلب شدن و حياتي شدن را گويا مي شود و تا آخرين آن كه به چشمه پر فيض صاد وجود و آب زندگي حيات طيب بدست ساقي لب تشنگان رسيد و فوران كرد.

با توصيفي كه از حقيقت اربعين شد، بايد متذكر شوم هر كدام از اربعينها، نتيجه قلب شدن و حياتي شدن را گويا مي شود و تا آخرين آن كه به چشمه پر فيض صاد وجود و آب زندگي حيات طيب بدست ساقي لب تشنگان رسيد و فوران كرد.

امروز هم در كنار تربت پاك آقا ابوالفضل عباس (ع) آب مي جوشد و هر كس تبركي از آن برمي دارد تا تشنگان حقيقي اين دنيا و آن دنيا حيات گرفته و سيراب شوند.

و اوست كه با جريان حقيقت اين چشمه بين الحرمين دلهاي عاشقان را ، بين محبوبهايشان باز مي كند، وصل قلبي مي فرمايد و در جان حيات بخش آب جوشان چشمه صاد زمزم، حركت را جريان مي دهد. عاشق واقعي مي داند كه هزگز نبايد سقاي عطاكشي كربلا شود.

زيرا بين الحرمين چشم سر و چشم دل، گوش سر و گوش دل، زبان حكمت دل و زبان سر بايد به تبرك شفاعت او باز بماند و لايروبي شود.

در حقيقت عدد حرف (م) در اعداد ابجد برابر با عدد ۴۰ است. امام حسين (ع) همانطور كه گفته شد در روز عاشورا ۴۰ را تمام كرد و حقيقت مراتب رساندن درجات كمال انساني را كه قلب به ميم است نشان داد و رسيد و انسانيت را به درجه اي رسانيد كه خون و بدن پاك گرديد و از عين نجاست بودن ميته خود به عين طهارت رسيد و مراتب تدفين براي او تغيير كرد يعني حتي غسل و كفن از انسان برداشته شد و به تعبير احاديث اولياء كه فرمودند اين وجود كشته شده نمرده بلكه شهيد شده است. در اصل ظاهر بدن كه حجاب اوست به كنار مي رود.

بقول پرودگار عالم:

« و لا تحسبن الذين قتلوا في سبيل الله امواتا بل احياء عند ربهم يرزقون.»

حساب نكنيد كساني كه در راه خدا كشته شده اند، مرده اند بلكه زنده اند و در نزد پرودگارشان روزي مي خورند.

حتي روايت است كه شهيد در قبر جواب و سوال ندارد. هنگامي كه روح از بدنش جدا مي شود به جايگاه اعلا عليين مي رود و تمام سختيها و دشواري ها را در عالم برزخ يكباره طي مي كند و به منزل مقصود وصل مي رسد.

پس قتلگاه صفر وجود سات كه انسان در روز اول نطفگي و تولد در صفر وجودش زندگي را آغاز كرده بود كه دوباره به آن مي رسد اما برگشت دوباره كار هركس نيست كه دوباره پاك و بدون گناه برگردد. اين راه مستلزم حركت اربعيني است، سر خلقت پروردگار عالم و سر به حيات طيب رسيدن انسانهاي برگزيده است.

اربعين در وجود زينب (س)

اما زينب سلام الله چه كرد؟

ايشان كه قلم اعجار پرودگار عالم است با بوسه زدن بر رگهاي بريده گلوي آقا امام حسين (ع) جوهر(عدد ابجد جوهر ۲۱ اما زينب سلام الله چه كرد؟

ايشان كه قلم اعجار پرودگار عالم است با بوسه زدن بر رگهاي بريده گلوي آقا امام حسين (ع) جوهر(عدد ابجد جوهر ۲۱۴ كه برابر ۷=۴+۱+۲ ميباشد) اين كلمه عددش برابر روح است. در جايگاه عددي خود هر دو به عدد ۳۴ جلوه مي كنند. عدد ۳۴ برابر كلمه دل است و (۷=۴+۳ يعني كتاب دل) و آن كتاب دل و جان و روح ابا عبدالله الحسين است. تمام جانهاي عاشقان كه زينب همه را با اربعين جان داد و وصل كرد، عدد ۳۴ جايگاه حرف نون است كه جوهر عالم است. پرودگار عالم به نون قسم خورده است. آن جوهري كه در تمام عالم هاي ماكان و مايكون و كاين با آن نوشته شده و تمام اسرار حق به آن جلوه كرده كه تعبير به خون شده است و اين مقام همان ثاراللهي است. پس زينب (س) با اين معاني فوق و با كاروان نور اسرا و وجود مقدس آقا علي بن الحسين(ع) كه در مطلب بعدي توضيح خواهم داد پيام قلب (م) را گرفت.

از صفر قتلگاه رسالت را حركت داد با طي ۴۰ منزل (با تمام سختيها و شكنجه ها و با احاطه دشمنان سرسخت) اربعين حق را به كربلا رسانيد و دوباره به قتلگاه (صفر) رسانيد و در حقيقت به (ميم) عمل متجلي كرد. حرف (م) قلب به (م) قلبها منطبق شد. اما طي مسير اربعين حرف (ياء) را كشيده است كه به قتلگاه دوباره برگشت شود (م ي م) يعني (م روي م). عدد ابجد حرف ميم برابر ۹۰ است و اين عدد معروف به عدد طاير است يعني پرنده و در جاي ديگر ۹۰ عدد حرف (ص) است و صاد چشمه رحمتي است در عالم عرش و در حديث معراج از پيامبر اكرم (ص) كه در عرش امر شد از پروردگار عالم كه از چشمه صاد وضو بگير دو ركعت نماز بخواند اين صورت حقيقت آن چشمه است در دنيا به كربلا كه آقا در قتلگاه با خون خود وضو عشق گرفت و دو ركعت نماز شهادت خواند كه در سجده اشت وفاي به عهد كرد.

رسول الله (ص) فرمودند:« حسين مني انا من حسيني.»

يك جلوه ديگر اين چشمه كنار خانه خداست بنام زمزم و يك جلوه زيبايش در قلوب تمام محبين و شيعيان ائمه صلوات الله عليهم اجمعين است، با حوضه اشكهاي خالصانه و رابطه اين زمزم وجود است كه هزگز انشاالله بين ما و اولياي ما جدايي نمي افتد و چشمها كه ديد باطني خود را از دست نمي دهند و در دل با شفاعت باز كننده بين الحرمين (آقا ابوالفضل ع) وصل مي شويم. اين رابطه عشق است هر ساله زواران زيادي به شهادت مي طلبد تا به زيارت مولاي خود برسند (اللهم ارزقني) پس رسالت بزرگ زن آزاده عالم زينب كبري عليها سلام گفتني نيست، رسيدني است، اما تقدير و تشكر آن است. وصل شدن به كاروان اوست كه در طي ماه صفر است كه سفر فا حرف صاد است نه با حرف سين. سفر دنيايي هر چقدر بلند باشد باز هم كوتاه است و تمام شدني، اما صفر خانم تا الي يوم القيامه است و هر سال يار مي طلبد و اين كاروان نور هدايتگر جهانيان است تا روزي كه مولايمان(ع) ظهور كند و آن روز تحويل ايشان است. اما حرف (يا) كشيدگي حقيقت بندگي و باز گو شدن عاشورا با قافله سالاري و حركت ۴۰ روزه زينب كبري و تمام اسرا و حقايق انسانيت عدد ابجد حرف يا ۱۰ مي شود اين حرف مخصوص امام حسين (ع) است.

آقا ابا عبدالله الحسين در سر حقيقت تولدش دردانه اي است كه استثنائات مخصوص به خود دارد يكي از آنها اينكه نه ذريه معصوم بعدي خودش در وجود او قرار داشت. پروردگار عالم از پدر و مادر بزرگوارش كه دو معصوم هستند نورهاي مقدس را با وجود آقا ابا عبدالله الحسين متولد كرد. چنانچه پروردگار عالم را وقتي به اسماء اعظمش يعني معصومين قسم مي دهيم، مي گوئيم بحق محمد (ص)، علي(ع)، فاطمه (س) و الحسن (ع) و الحسين(ع) و تسعه المعصومين من ذريه الحسين(ع)، پس او خود عشر است و بر پا كننده عاشورا، در حروف حرف (يا) عدد ابجدش ۱۰ مي باشد و از طرفي نام مبارك هر دو فرزند فاطمه زهرا(س) و علي(ع) حسين مي باشد يعني خوانده مي شوند حسنين يعني دو تا حسن اما بقول ادبيات دستوري عرب برادر كوچكتر را كه هم نام برادر بزرگترش است با يك حرف ياء مصغر كه بين دو حرف سين و نون حسين مي آيد مشخص مي شود.

همانطور كه قبلاً گفته شد در كلمه دنيا نون ساكن پشت حرف يا ادغام نشده بلكه اظهار شده است و اين حرف (يا) همان عشر دنيا است كه كل يوم عاشورا تلقي مي شود و هر انساني تا الي يوم القيامه در اين دنيا متولد شود در حقيقت در حرف (يا) دنيا قرار مي گيرد و آن عشر امتحان است (فروع الدين) و بايد در عاشوراي عمل اعتقادات و امام و پيشوا و بندگي خود را كه براي كه و چگونه است و حتي مرگ و زندگي مرتبه و مقام دنيايي و آخرتي خود را انتخاب كند و نشان دهد. تا به همان ميزان جايگاه پيدا كند كه آيا مهدوي است يا غير او. پس حرف (يا) بنوعي حرف انتخاب است و هر انساني از بچگي تا بزرگي و تا مرگ در اين انتخاب اظهار مي شود و ما هميشه بر سر دوراهي عمل هستيم، حق يا باطل.

پس نتيجه مي گيريم كه بانوي كربلا چه رسالت عظيمي را به عهده داشت و بدون نقص بپايان رساند. اربعين انقلاب حسيني كه با ۴۰ حرف (م) كه قلب شده حيوانيت به طهارت انسانيت  بود و شهادت في سبيل الله ثار اللهي قتلگاه ابا عبدالله الحسين (ع) از رگهاي بريده او تا سير من الخلق الي الحق كه طي مسير حرف (م ي م) كه كشيدگي حرف (يا) آن است تا دنيا بداند كه انسانيت است كه مي تواند «يبقي وجه ربك ذوالجلال و الاكرام» شود بشرط اينكه كل حيات حيواني خود را فاني و فدايي وجه بقيه الله (عج) زمان كند.

حيات واقعي مردان مومن عاشورايي و زنام مومنه نگهدارنده اربعين عاشوارييان است و هر يك بنوعي قلب به ميم حيات انساني مي شوند.

مردان در حربگاه، خونشان مي ريزد و زنان در ۴۰ وادي عشق سير و سلوك وصل را با مربي بودن صحيح نسل و پشت جبهه نگهداشتن جنگجويان نقطه قوت و ذخيره حيات مي شوند تا پيام قلبهاي عاشق را به قلب هاي انساني ديگر وصل كنند. پس بانوي كربلا بعد از طي مسير از كربلا با كاروان و پاشيدن بذر حق، و باطل كردن بطلان ها، وقتي دوباره به كربلا رسيد آنگاه كه دوباره لب را روي قبر شش گوشه برادر گذاشت پيام حقانيتش را تا انقلاب حضرت مهدي (ص) رسانيد. حالا مقايسه كنيد رفتن او از كربلا جان (ميم) را افشا كرد چون به عدد (۹۰) رسيد و آن برابر حرف صاد است.

ميم عدد طائر (پرنده) شد و صاد حقيقتها و راز حج را كه زمزمي در كنارش به آرامي حركت مي كند با زمزم خون افشا كرد كه حج بدون قرباني نيست در حج بيت الله گوسفندي قرباني مي كنند و در حج كربلايي پاكترين انسانها در خون خود مي غلطند. زمزم كربلا همان خون ثار اللهي است كه در عروق زمينها و آسمانها احياء حق مي كند و در قلب مومنان اشكهاست كه از چشمانشان سرازير مي شود. در واقع اشك در وجود انسان در غده هاي اشكي، انقلاب خون نجس است كه تبديل به اشك زلال پاك سفيد مي شود. پس اينگونه است كه راز اشك براي ابا عبدالله الحسين افشا مي شود كه هر كس يك قطره اشك واقعي بريزد آتش جهنم وجودش به آن خاموش مي شود.

تعريف ديگري از حرف (ي)

يكي ديگر اسرار حرف (يا) و معني ديگر از حرف (يا)، در دستور زبان ياء نسبت معني مي دهد. يعني هر كس را كه بخواهند محل يا وطن او را نشان دهند نام او را به نام شهرش با يك ياء نشان مي دهند. مثلاً اراكي- تهراني- مهدوي- علوي، بقول يكي از علما مي فرمودند: وقتي پروردگار عالم در چهار ماه و ده روزگي جنين، در شكم مادر مي فرمايد: «اني نفخت فيه من روحي. اين است و جز اين نيست كه من از روح خودم به (جنين) دميدم»

حرف (ي) در كلمه روحي ياء نسبت است به خودش، اين حقيقت خليفه الله مي شود پس بايد در تجلي گاه اسماء و صفات او تربيت شود و جلوه كند، آيت الله شود و حرف يا در كلمه (روحي) نشانه و طينت باطني هر انساني است. پس عرفا مي فرمايند: آقا ابا عبدالله الحسين(ع) وقتي از مدينه حركت كردند به مكه و از آنجا به كربلا، قصد رسيدن به وطن اصلي و حقيقي خود داشت يعني بازگشت به كلمه (روحي) و اين مقصد است كه ارزش فدا شدن جان و فرزندان و مال و حتي اسارت بانوان و كاروان سالاري زينب كبري را دارد تا خونه قرمز را در حيات سبز و در مجراي رسيدن به محبوب حقيقي (روح) منظور (حرف «يا» روحي ) و (عند ربك يرزقون) ثبت كند نايل شدني شود. پس آنگاه كه در اربعين عمل قرار بگيريم بايد سير صفر(ميم) را داشته باشيم تا به چشمه زلال حيات طيب در دنيا و آخرت برسيم و زنده دائم گرديم.

بسند معتبر از زراره در كتاب منتهي الآمام(ص۳۵۱) حضرت امام صادق فرمودند:«اي زراره بدرستيكه گريست بر حسين (ع) چهل صباح صادق فرمودند:« اي زراره بدرستيكه گريست بر حسين (ع) چهل صباح بسرخي كسوف و كوهها پاره شدند و از هم پاشيدند و درياها بجوش و خروش آمدند و ملائكه ۴۰ روز بر آن حضرت گريستند و زني از زنان بني هاشم خضاب نكرد و روغن بر خود نماليد و سرمه نكشيد و موي خود را شانه نكرد تا آنكه سر عبيدالله ابن زياد را براي ما آوردند و پيوسته ما در گريه ايم از براي آنحضرت و جدم علي بن الحسين (ع) چون پدر بزرگوار خود را ياد مي كرد او مي گريست و ملائكه اي كه نزد قبر آن امام شهيد هستند گريه براي او مي كنند و به گريه ايشان مرغان هوا و هر كه در هوا و آسمان است از ملائكه ها گريه مي كنند.

اما راز اشك (براي ابا عبدالله الحسين)

اشك در زبان عربي بكا خوانده مي شود. ريشه بكا از بكه است. عرب مي گويد: ريشه نام شهر مكه هم از بكه آمده است. بكه از كلمه بركه بوده است زيرا شهر مكه در جغرافياي كره زمين در گود ترين قسمت كره زمين قرار كرفته است و مكه در سرزمين خشك قرار گرفته است. در آنجا باران كم است ولي وقتي باران مي آيد خيلي زياد و تند است بابراين آب در جاهاي گود سرازير شده و در آنجا جمع مي شود. آن قسمت مي شود بركه يعني جاي بركت زيرا آب زياد است و حيوانات چهار پا براي استفاده از آب در بيابان يا در جاهاي خشك از اين بركه ها استفاده مي كنند و حتي انسانها و اين بركه ها بركت آب را نگهداري مي كند تا باران بعدي شهر مكه هم بركت است و جمع كننده بركات ظاهري و باطني كه پروردگار عالم خانه كعبه و بيت الله خود را در آنجا امر به ساختن فرمود از زمان حضرت آدم (ع) تا ابراهيم (ع) كه كعبه به صورت فعلي بر پا شد. پروردگار عالم در اين خانه بركت، با سير صفا و مروه خانم هاجر از زير پاي اسماعيل فرزند كوچك ايشان، چشمه آب زمزمش را ظاهر كرد. زمزم يعني آرام باشد و بي صدا جريان پيدا كند كه امروز زائران از اين آب براي تبرك و شفا استفاده مي كنند و باري سوغات به شهرهاي خود مي برند. باري در وجود هر انساني پروردگار عالم قلب را انتخاب كرده (مركز حيات هر انساني و جاي منقلب شده ممات به حيات) بين خودش (البته جان قلب كه دل انساني كه محل يقين به توحيد ون اعتقادات او است) قرار داد. در قلب حيواني (گوشتي) خون جراين دارد كه در ما انسانها خون عين نجس است.

ولي در جان دل اسناني با سير صفا و مروه(دوستي و حب الله) چشمه اي از آن سيلان پيدا مي كند كه زمزم وجود است يعني اشك.

جالب است كه دل انساني حيات عين نجس حيواني ما را به عين طهارت انساني منقلب مي كند و ظاهراً خون نجس به اشك پاك بر مي گردد. خون قرمز به اشك سفيد زلال بر مي گردد. عرفان اشك خود كتابي و مبحثي را مي طلبد كه نمي توانم همه را دراينجا بنويسم اما همينقدر بگويم در بكه وجود خودمان كه بركه و بركت انساني ما در آنجا تجلي مي كند (اين نفخت فيه من روحي) زمزم وجود كه هميشه آرام بخش و سكون دارد باعث بركت گرفتن اجابت حوائج ما است، از پروردگار عالم و ائمه معصومين عليه السلام در قرآن پروردگار عالم مي فرمايد: بانضرع و انابه بيا و همانطور كه بچه با گريه خواهشهاي خود را و نيازهاي خود را به پدر و مادر مي فهماند.

در كتاب منتهي الآمال بسند معتبر از ريان بن شبيب روايت كرده در روز اول محرم بخدمت امام رضا(ع) رفتم. امام فرمودند: اي پسر شبيب اگر گريه مي كني براي چيزي پس گريه كن براي حسين بن علي (ع) كه او را مانند گوسفند ذبح كردند و او را با ۱۸ نفر از اهل بيتش شهيد كردند كه هيچيك را در روي زمين شبيه و مانندي نبود و بتحقيق گريستند براي شهادت او، آسمانهاي هفتگانه و زمينها و بتحقيق چهار هزار فرشته براي نصرت آن حضرت از آسمان فرود آمدند، چون به زمين رسيدند آنحضرت شهيد شده بود پس ايشان پيوسته نزد قبر آنحضرت هستند ژوليده مو، گرد آلود تا وقتيكه حضرت قائم آل محمد(ص) ظاهر شود اي پسر شبيب خبر داد مرا پدرم از پدرش از جدش كه چون جدم حسين(ع) كشته شد از آسمان، خون و خاك سرخ باريد، اي پسر شبيب اگر گريه كني بر حسين (ع) تا آب ديده تو بر روي تو جاري شود حقتعالي جميع گناهان صغيره و كبيره ترا بيامرزد، خواه اندك باشد خواه بسيار، اي پسر شبيب اگر خواهي خدا را ملاقات كني و هيچ گناهي بر تو نباشد پس زيارت كن امام حسين را، پس گريه كن، رابطه عميق و عرفاني دارد كه دلها را به هم وصل مي كند و اشكها را به هم مي پيوندد. مثل جريان جويها كه به نهر تبديل مي شود و نهرها رودخانه مي شود و در انتها به دريا وصل مي شود. بنابراين اشك رابطه قلبي انسانها است. وقتي يك انسان از دنيا مي رود بازماندگان ياد او را با اشك دنبال مي كنند و آن از سوزش دل است تا دل منقلب نشود اشك سرازير نمي شود. پس انسان اگر بداند كه در خشك دنيا براي رسيدن به آباداني آخرت بايد از بركه دل استفاده كند يكي از تعبيراتي كه از عاشورا براي آقا امام حسين(ع) گفته شده فرموده اند: يا فتيل العبرات. ظاهراً معني مي شود كشته گريه كنندگان، ولي بنظر من كشته بيدار شدگاني است كه از خواب غفلت بيدار شده اند و از جاده آباداني وجودشان عبور مي كنند و متحول مي شوند و گريه مي كنند. يعني همانطور كه آقا در قتلگاه است ظاهراً خشك ترين قسمت كربلا ولي در گود ترين نقطه آن كه بركه بركت است كه جويهاي اشك به نهر و نهر به رود و رود به درياي قتلگاه او سرازير مي شود و از همين جا آباداني آخرت هر كس شروع مي شود جايي است كه شط هاي فرات و دجل به آن سجده مي كنند و اينجا قلب حيات طيب است و اينجا تمام جانهاي تشنه را سيراب و تطهير ظاهر و باطن مي كند. همان قلب به ميم است. همان جان اربعين است. و هميشه زائر مي طلبد و زائران اين كوي بايد با قلب حركت كند. زيرا قدم ظاهري لياقت زيارت اين عزيز را ندارد بايد جان بر كف به ديدار ايشان بيابي.

پس زائرش خاص است و پذيرايي از زائرش هم حديث خاص است. پس هر كس براي او گريه مي كند كه قلب شود يعني بايد از اربعين حقيقي خود بگذرد.

در تاريخ ۵ وجود گريه كننده ناميده شده است كه بنام هستند.

اول گريه كننده حضرت آدم (ع) هستند 

در كتاب مخزن العرفان خانم امين رحمه الله عليه فرمودند: حضرت آدم (ع) هنگام هبوط به سرزمين صفا در مكه تشريف فرماشدند.

(در اين بركه صفا آقا مامور صاف كننده راه فرزندان و وصل كننده حيات جانها شد) از خانه خدا تا كربلا ۳۰۰  كيلومتر است و شايد به همين سر آقا ۳۰۰ سال گريه كرد. چنانچه در كتاب مي نويسد اشكهايش بهم پيوست شده بود طوري كه از روي گونه هايش به زمين مي ريخت. پدر آدميان اول كسي است كه جاده بركه بكاء را باز كرد تا درياي جان قلب كربلا. يعني حضرت راه آباداني آخرت را از وجود پيامبر اولوالعزم خود حضرت آدم (ع) صاف و هموار كرد. چنانچه حضرت آدم را صفوه الله ناميده اند. صفوه الله هزاران معنا دارد. .هم ايشان ظرف گيرندگي صفات و اسماء الهي است و هم آيينه منعكس كننده است براي نسلهاي خود و هم صاف كننده راه توحيد خالصانه و بندكگي كردن و صاف كننده راه دنيا به آخرت صحيح است چنانچه قبر مطهر آدم (ع) در كنار حضرت علي (ع) است.

« بابي انت و امي يا امير المومنين» وقتي لباس جسماني پوشيديم بايد فرزند خلف آدم (ع) باشيم تا بتوانيم شيعه و محب واقعي امير المومنين (ع) و فرزندان او باشيم الي يوم القيامه و بندگي واقعي نسبت به پروردگار عالم پيدا كنيم. پس اشك آقا خيلي معني دارد و بركه رحمتي است كه خوانده مي شود تا اشكهاي فرزندانش را هدايت مي كند به درياي عشق و معرفت اللهي بريزد تا اين بركه وجود دائمي شود و هرگز خشك نشود. زيرا دل نرم است كه اشك دارد. دل نرم است كه مطيع مي شود و اطاعت است كه ما را در جاده بندگي حركت كند و شيطان ها و وسواسها را مي راند. در حديث اول درس گفته شد كه اگر هر كس ۴۰ روز گناه نكند قلبش نرم مي شود و چشمه هاي حكمت در او جريان پيدا مي شود يعني مجراي عبور نگاه از چشم دل به چشم سر باز مي شود. مجراي گوش دل به گوش سر باز مي شود و خلاصه حيات واقعي و ۴۰ وادي عشق در وجودش نوراني و بصورتهايي ظهور و هدايت مي شوند تا انسان را به حق اليقين برساند.

دومين گريه كننده حضرت يعقوب (ع) پيامبر خداست

ايشان كه صاحب ۱۲ فرزند است. ۱۲ پسر اما يكي از آنها حضرت يوسف پيامبر يوسف صديق (ع) است. ايشان در ۴ سالگي روياي صادقانه اي را مي بيند كه يازده ستاره و خورشيد و ماه به او سجده كردند (در سوره مباركه يوسف)

وقتي خواب خود را براي پدر مي گويد حضرت به ايشان مي فرمايد خواب خود را  به برادرت نگو. حضرت يوسف (ع) خيلي زيباست بطوري كه چشمها را خيره مي كرد. داستان يوسف باب معرفتي است كه هميشه در انتظار يوسف زمان خود باشيم. اما واسطه ديدار و رسيدن به وصال يار با اشك است. چنانچه حضرت يعقوب (ع) در فراق يوسفش گريه كرد تا بينايي خود را از دست داد. و ظاهراً چشمش سفيد شد. من نمي خواهم داستان حضرت را شرح و بررسي كنم. همين قدر بگويم كه راز اشك حضرت مجراي رودخانه عشقي است براي وصال به معشوق واقعي كه يوسف جلوه جمال حق است. به تعبيري حجت خدا يوسف زمان است و براي وصال ديدارش بايد انتظار بكشيم و نگران و چشم براه او با شما، اما جاده زيارت او قلبي است كه ئبايد با اشك از سوز دل آب و جارو كني تا شايد بيايد. (پس بايد دعا كنيم، پروردگارا چشمي به ما بده كه لياقت اشك ريختن و چشم براهي او را داشته باشد)

اين همان (عين) چشمه اي است كه جايگاه عددي آن در حروف الفبا(۴۰) است يعني اربعين درون معرفت آن است.

آن چشم يعقوبي و معرفت به يوسفش مي خواهد. يعقوب يعني هرگز به عقب برنگشت و هميشه چشم بر سر راه داشت. چشم براه بود. يعني خسته نمي شد. اگر چه ظاهراً چشم سرش بينايي خود را از دست مي دهد ولي چشم دل همچنان به يقين او را مي خواند و مي بيند. آنگاه با بوي پيراهن يوسف چشم سر او بينا مي شود. زيرا چشم دل هميشه در انتظار او را مي ديد. پس اشك حضرت بركه با بركتي است از راه مجراي اشك او يعني با طي طريق به معشوق رسيدنش به عشق حقيقي و به وصال يار مي رسد. اما آنگاه كه چشم را از دنيا و هوسهاي آن كاملاً ببنديم. همانطور كه يعقوب (ع) ظاهراً نابينا شد. يعني ظاهراً دنيا را نمي ديد، اما چرا بوي لباس كهنه يوسف شفاي بينايي اوست؟ عدد ابجد لباس مي وشد ۹۳ كه در جمع عددي مي شود{۳=۱+۲(۱۲=۳+۹)}

اما در جايگاه عدد ابجد لباس در حروف الفبا مي شود عد ۳۰ در واقع عدد ۳۰ برابر حرف (ل) مي باشد كه مجراي توحيد است و جايگاهش ۱۲ و عدد ۳۰ برابر حرف يك مي بشاد(۱۰+۲۰=۳۰)(مي+ك+يك). مسير پيامبري (توحيد) و در واقع انجام وظيفه رسالت يعقوب(ع) كه همه براي رضاي خداست.

يوسف گمگشته باز آبد به كنعان غم مخور              كلبه احزان شود روزي گلستان غم مخور

آنگاه كه راه توحيد باز مي شود چشم حقيقت بين يعقوب(ع) در ظاهر و باطن مي بيند. پس منتظران واقعي بدانند چنين انتظاري صحيح است كه بازگشت تمام امورات به يقين در تمام عمر ما به توحيد محض برسد آنگاه كه ديگر گناهي نباشد و طغيان و معاصي انجام نگيرد و ظلم و ستم از كسي سر نزند. بهشت مي آيد و انتظار به پايان مي رسد ولي الله الاعظم روحي و نفسي له الفدا و به ابي انت و امي به ظهور مي نشيند. پس پيراهن مجراي توحيد است همانطور كه بدن جسماني ما لباس است بر روح ما.

با اين لباس چشم سر ما بينايي گرفته پس بدن قلم مي شود و روح جوهر آن. پس قلم بايد هميشه مجراي توحيد باشد. تا چشمش حق بين شود و گوشش حق شنو و دهانش حق گو، تا در لوح عملش حق بنويسد. زيرا به حق خلق شده و پيوسته در حق است و به حق مي پيوندد. تا شايد فناي الي الله شود.

گريه كننده سوم حضرت يحيي(ع)

وجود مقدس اين پيغمبر بزرگوار عليه السلام معجزه حق و از آيات و بينات او است. ايشان را فرزندي است كه در سن پيري از پدر و مادر بزرگوارش متولد شده و در سن ۸ سالگي به درجه پيامبري از طرف پروردگار عالم نائل گرديده و ايشان در رحم مادر ۶ ماه بيشتر نبوده كه همه حيات و ممات اسرار است و معجزه او، كه هر كدام را بايد بفهميم. اما وجود مقدس ايشان سومين گريه كننده هستند كه در تمام عمر دنيا گريه هايشان بركه بركتي است كه خيات انساني از آن بر مي خيزد و بينايي باطني و اخروي را احياء مي كند. يحيي پيامبر (ع) در كتابها مي نويسند كه آنقدر حساس بود به عالم قيامت و عذا ب كه توان شنيدن نداشت. بصورتي گريه مي كرد كه گوشتهاي گونه هايش مي ريخت مادر بزرگوارش براي زير چشمهايش نمدهايي تهيه مي كرد كه آب اشك او را جمع كند و به او صدمه نزند.

و پدر بزرگوارش حضرت زكريا هر وقت مي خواست حديثي درباره قيامت يا عذاب بفرمايد نگاه مي كرد ببيند يحيي (ع) آنجا نباشد. حضرت شهادتش همانطور كه پدر بزرگوارش از خدا خواسته بود كه فرزندي به او عطا كند كه مانند امام حسين(ع) كشته شود ايشان با بظلم سر از بدن نازنيش جدا كردند و بروايات سر از بدن هم جدا به خاك سپردند. (صلوات و درود پروردگار عالم به اين پيامبر عظيم شان باشد)

از اشك اين بزرگوار درس مي گيريم كه بركه بكاء وجود وقتي در راه خدا و براي رضاي خدا و براي احياي بقاي حق متلاطم شود و ريزان شود هميشه باقي و حيات بخش است. و اشكها بايد پيوسته به بركه يحيي وصل شود. مثل اشكهاي شب احيا كه براي استغفار و طلب بخشش است.

چهارمين گريه كننده فاطمه زهرا(س)

بزرگترين بركه اشك كسي كه خود كوثر وجود است. عطيه پروردگار سبحان. درس ما اربعين است. همانطور كه گفته شد قلب به ميم وجود ما انسانهاي معمولي (غير از معصومين ع) از نظر جسماني خون بدن ما عين نجس است اما در ۵ قسمت از بدن اين خون منقلب مي شود و به عين پاك تبديل مي شود.

۱- غدد شيري بدن ما در آن خون منقلب به شير پاك با عطر و بوي مخصوص مي شود

۲- خون در غده هاي اشكي به اشك شور پاك منقلب مي شود.

۳- به عرق بدن كه پاك است.

۴- به آب بزاق دهان كه چشمه هاي آب شيرين از انقلاب خون بزاق دهان سرازير مي شود ۱۲ چشمه در دهان مي جوشد.

۵- ترشحات گوش در حالي كه تلخ است از عدد داخل گوش منقلب شده و بيرون مي آيد.

يكي از نامهاي نه گانه حضرت صديقه كبري مباركه مي باشد. همانطور كه در كره زمين ۵ درياي بزرگ و ۵ اقيانوس بزرگ است.

همه اين انقلاب در اشك وجود مقدس كوثر عالم بظهور كامل جلوه گر مي شود و بركه وجود مقدس حوض كوثر است كه تا قيامت ادامه دارد زيرا كه او مباركه است و در قيامت حقيقت اين بركه ها در آن حوض جلوه مي كند و آب حيات جاويد است كه بدست ساقي كوثر در حضور اهل بيت پاك و مهر پيامبر اكرم صلوات الله عليهم اجمعين بدست شيعيان قبول شده مي رسد. شايد اشكهاي مخلصانه هر مومني بركه حيات بخش آ[رتش مي شود بدست ساقي كوثر به او تحويل مي شود. خانم اولين كسي هستند كه بعد از پيامتبارن نامبرده جزء ۱۴ معصوم (ع) است. اشك ايشان جلوه نارضايتي از حام و مردم بي وفاي زمان خويش است تا به تمام انسانهاي هر زماني بفهماند چه جفاها به دين و اسلام و ولايت و زحمات پيامبر اكرم شد. اشكهاي خان راه كج و منحرف آنها را تا انقلاب حضرت مهدي (عج) صاف و خموار مي كند. و بنابر حديث مبارك پيامبر گرامي (ص) كه خشنودي خداوند در خشنودي زهرا(س) و غضب خداوند در غضب و نارضايتي ايشان است.

و اما پنجمين گريه كننده عالم دومين معصوم آقا علي بن الحسين (ع)

پنجمين گريه كننده سر اربعين وجود مقدس ايشان است(ايشان هم ادامه دهنده اشك مادرش فاطمه زهرا(س) است در ظلم و جوري كه به اهل بيت ابا عبدالله الحسين شد) ايشان امام چهارم است كه پايه اربعين است. چون همانطور كه اول درس نوشته شد جايگاه عددي حرف ميم (۱۳) است كه اگر (۴=۳+۱) مي شود بنابر اين يكي از اسرار اينكه حضرت بايد زنده بمانند و در تمام امور عاشورا حضرت داشتند و به خواست پروردگار عالم در تمام طي مسير اربعين با اسراي كربلا و خانم زينب كبري (ع) طي مسير كردند، و ۴۰ وادي را منقلب كردند و ايشان آن خط نور را از روز عاشورا تا كربلا كشيدند كه تا الي يوم القيامه شيعيانشان بايد با اشك و آه و سوز و گداز آن راه را بايد زنده نگه دارند و اين وظيفه است.

حضرت بعد از عاشورا ۴۰ سال گريه مي كرد و در تمام عمر آن پيام را به مردم و شيعيان رسانيد.  اشك ايشان وصل به اشك مادر بزرگوار شان است كه ادامه همان كوثر وجود است. زيرا همانطور كه گفته شد طي مسير خانم زينب(س) قلب به (م ي م) بود كه عدد ابجد ميم برابر ۹۰ شد كه عدد ۹۰ برابر حرف(ص) است (ص) چشمه اي است در عرش پروردگار مهربان و سبحان. كه همان چشمه اي كه آتش جهنم گنه كاران را به اذن الله خاموش مي كنم و بركه آسماني وجود هر انسان مومن است.

و آن هم زمزم وجود است. پس اربعين و حقيقت اشك كه همان بكا است با هم مناسبت دارد. كلمه بكا عدد ابجدش برابر ۲۳ مي باشد از يك طرف اگر (دو) و (سه) را با هم جمع كنيم مي شود پنج(۵=۳+۲) عد پنج عدد خاص آل عبا معصوم. پنجم ابا عبدالله الحسين(ع) و وجود پنج تن صلوات الله است و از طرف ديگر بقول دانشمندان زمين شناس كه مي گويند كره زمين نسبت به خورشيد ۲۴ درجه انحراف دارد و اين زاويه باعث مي شود كه دو روز در سال مثل هم نباشد و فصلها و ايام با خصوصيت هاي خودش جلوه گر مي شود. سرما و گرما، پاييز و بهار بوجود آيد حال دقت كنيد كه بكا در هر سن از اول تولد تا پيري و بعد از دنيا رفتن هر كدام به يك نحوي معناي مخصوص زمان خود را مي دهد.

و اثر خود را مي گذارد اما بهترين اشك، اشك از خوف خداوند و استغفار و توبه و براي رسيدن به قرب اللهي و توسل به چهارده معصوم صلوات الله عليهم اجمعين مخصوصاً ابا عبد الله الحسين(ع) است.

مقام بلند ولايت آقاي علي بن الحسين زين العابدين صلوات الله عليهم اجمعين از اسرار اربعين بوده است زيرا كه ايشان امام شيعيان خواهد بود الي يوم القيامه عدد ابجد نام مبارك علي بن الحسين(ع) ۳۲۲ مي باشد. عدد ۲۲ جايگاه كلمه بندگي يعني عبد است و عدد ۳۰۰ عدد ابجد حرف شين است كه صفت افشا كردن دارد بنابراين يك معني از اين عدد اينست كه آقا افشاي عبوديت و بندگي در هر زمان و هر موقعيتي است ديگر اينكه اگر اعداد(۷=۲+۲+۳) آنرا جمع كنيم مي شود هفت يعني كتاب ولايت است كه از وجود ايشان ادامه دهنده عمل به فرآن است تا قيامت.

و در جايگاه عددي در الفباي ابجدي نام مباركش عدد ۱۱۵ مي شود كه برابر است با عددي كه پروردگار عالم در كتاب انسان ساز قرآن ۱۱۵ بار نام دنيا و آخرت را ياد آوري كرده است. وجود آقا حسين بن علي (ع) اما سر اربعيني است كه در تمام سير عمر دينا و حقيقت آخرت رهروان و شيعيان را رهبري مي فرمايد. ديگر از معني اين عدد اين است كه عدد ۱۱۵ را مي توان نوشت ۱۱۵=۱۵+۱۰۰ يعني عدد صد حرف ق است يعني نگهدارنده و ۱۵ جايگاه عددي حرف سين است كه قلب قرآن است و ميزان كننده تمام حروف در الفبا مي باشد و فقط در دنيا براي بنده حاصل مي شود كه به اين ميزان برسد و ۱۵ جايگاه عددي نام مبارك زينب(س) است كه زوج سير اربعين در كنار آقا علي بن الحسين (ع) است. او كه با نفسهايش و با پايداري و استواري ايمانش و با صبر در مصائب و با بردباري و عاقلانه طي مسير كردن در اربعين جاودانه اش اركان اربعين را الي يوم القيامه از درد رنج به ربيه و حقيقت بهاري شدنش محكم و استوار كرد.

پس اسرار اعداد وجود مقدسشان روح و جان عمل خالصانه شان را ظهور مي دهد. پس عدد ۱۱۵ مي شد نگهدارنده حيات قلب طپنده خون ثاراللهي حسين بن علي (ع) الي يوم القيامه- الله و اعلم.

قلب شده و يا منقلب شدن بركه اشك به كجا مي رود؟

و اين بركه در وجود همه انسانها است. اما چگونه استفاده مي كنند؟

و چكونه است اشك مظلوم و اشك يتيم؟ كه ياري كننده اش امام زمان عج الله تعالي فرجه شريف مي باشد و داد مظلومان و يتيمان را خداوند در دنيا و آخرت مي گيرد زيرا او حي القيوم بندگانش مي باشد.

اشك با معرفت و اشك محبت چه مي كند؟

يك قطره اشك با معرفت آتش جهنم گنهكاران را خاموش مي كند. مخصوصاً كه در آن سوز توبه باشد. اميدوارم توفيق پيدا كنيم.

ريشه كلمه اربعين از سه حرف ربع است يعني يك چهارم. يك سال ۴ قسمت مي شود و هر قسمت يك فصل است فصل اول سال شمسي بهار است كه به عربي ربيع مي شود. يعين صفت مبالغه ربع زيرا بقول شاعر ايراني كه مي فرمايد:

«سالي كه نكوست از بهارش پيداست»

بنابر اين اثر بهار در تمام فصلهاي سال مشهود مي شود. ربيع يعني زنده شدن، بيدار شدن، احيا گرفتن. چنانچه باران بعد از ۷۵ روز سال را، باران نيسان مي نامند. يعني خواب و فراموشي را مي برد. از دل درختهاي بيدار شده ميوه را ظهور مي دهد.

 و اما بهار سال قمري با فصل ربيع خود، زيبايي اش را، با تولد پيغمبر اكرم صلي الله عليه و آله و سلم نشان مي دهد. و حقيقت بارور شدن، احيا شدن و به بار نشستن زحمات و رنجهاي پيامبران پيشين خود و به ظهور آورنده مقصد خلقت و به پا شدن بهشت و داده شده به مستضعفين كه وارثان حقيقي آن هستند بدست با كفايت فرزند خلف پيامبر اعظم(ص) از بركات ربيع الاول از وجود آقا هستند و سر ديگر ربيع الثاني اينكه بهار ولايت و رسالت زماني كمال خود را نشان مي دهد كه الي يوم القيامه طراوت و حيات را جاودانه كند. پس تمام زحمات اين است كه از ربيع دنيا به ربيع آخرت وصل شويم و آن ميسر نمي شود مگر به شيعه شدن به دختر بزرگوار و فرزندان پيامبر صلوات الله عليهم اجمعين. و به وجود سر ولايت علي بن ابي طالب كه باب الجنه و باب مدينه علم و باب الربيع است.

خوانندگان عزيز قدر اين كلمات را بدانيد. شايد در نوشته هاي ديگر نديده باشيد اما اينكه تولد پر افتخار رسول گرامي خدا با فرزند برومندش صادق آل محمد(ص) توام شده است اين است كه ادامه ربيع الاول به ربيع الثاني ميسر نيست الا به پيروي و شيع بودن از روي صدق قلبي در مجراي صادق به تمام ۱۲ امام معصوم (ع) و در محجوبيت مادرشان فاطمه زهرا(س) اين حقيقت چله مي طلبد و پايداري و مقاومت زينبي مي خواهد، عبادت و اطاعت خالصانه سجادي، و اشك افشاني علي كه بهار، بارانش، با غرش و رعد و برق درشت و پر ريزش و فراوان است. بيائيد بهاري شويم.

يك فصل چهار ماه دارد. فصل بهار ماه قمري به محرم و صفر و ربيع الاول و دوم خود را جلوه مي دهد. با لباس سياه و چشمهاي گريان، داغ و سوزش و رعد و برق  غرش حق خواهي و حق طلبي و داد مظلوميت و ستمديدگي و اسارت و صفري كه تمام نشدني است و سالارش خانم زينب است. اوست كه فريادها و بارانهاي بهاري اشكها را به درياي عشق ولايت و رسالت مي رساند و سير بهار را در ماه ربيعي جاودانه مي كند.

اين معركه قيامتي است به ظاهر كه حريفان خالص و مخلص مي طلبد. در هر وجودي اگر هر گونه ناخالصي باشد نيم تواند پايدار بماند. و دوباره عدد ۴۰ را معني كند به اسم طلا.

عدد طلا به حروف ابجد ۴۰ است. اربعيني كه تخلي هر ناخالصي را بخوبي نشان مي دهد تا بحال هر چه نوشتم تجلي بود. اما باب طلا شدن تخلي است. تمام انسانها در خلقت خود توخالي وجوفي هستند. شيطان از همين راه استفاده كرد و در خلقت آدم (ع) از سوراخ بيني او وارد شد و ازدبرش خارج گرديد. انسان وارسته بايد جوف را از تمام شيطانها و وسواس ها و حب دنيا تخليه كند. زندگي حلال و زهد و انجام وظيفه تكليف خالصانه را انتخاب كند. و با تخليه ناخالصيها، خود را طلا كند. طلا خصوصياتي دارد كه به آن ارزش و بها داده است اين است كه سالها در لجن بماند، هرگز خلوصش را از دست نمي دهد هميشه و در هر زماني به روز ارزش خود را نمايش مي دهد. دوم هرگز زير پا نمي شود و هميشه كمياب و زينت دست و صورت و گردن مي شود. و شايد سر اينكه بعضي از بدنهاي مومنان در قبر نمي پوسد و تا قيامت سالم مي ماند همين است كه اين عزيزان طلا شد ه اند و خاك اجازه نفوذ در آنها را ندارد و مثل مادري مهربان از اين بدنها پذيرايي مي كند تا روز قيامت كه با سرافرازي بدون هيچگونه نقصي در خدمت پروردگار عالم بر مي خيزند و خداي مهربان در قرآن اشاره مي فرمايد: «لا خوف عليهم خو لا هم يحزنون. ميان آن همه هول و وحشتها اين عزيران در آرامش كامل هستند.(اللهم ارزقني)»

بياييد با زينب همسفر شويم و از ايشان بخواهيم نام ما را تا قيامت در كاروانش ثبت كند زيرا امام زمان(عج) اين نامها را به ياري خود مي خواند پس يار آقا شدن اربعين مي خواهد.بياييد خود را بيمه بندگي خداوند كنيد و تمام وجود خود را در اربعين عمل طلا كنيد.

الحمدالله رب العالمين

پس بايد از تمام بابهاي طهارت كه يازده است بگذريم، باب تخلي را كاملاً انجام داده و به تجلي برسيم. تخلي يعني خالي كردن وجود از حيوانيت و تجلي دادن وجود به تخلفات انسانيت. همان باب قلب شدن در عشر قتلگاه ابا عبدالله الحسين و يعني ياري خالصانه امام زمان خويش با جان و مال و فرزندان و آنچه كه بعنوان سرمايه خداوند منان به ما عطا كرده است.

جمادي الاول و جمادي الثاني

ماه قمري نفس ماههاي شمسي است، در واقع فصل تاستاسن ماه قمري با اين دو ماه تمام شده و به ماه رجب  ماه شعبان وصل مي شود.

ماه كلمه جماد از جمد مي آيد يعني منسجم شدن ظاهراً ذخيره شدن و بدون جوف و تو خالي بودن و بقولي يخ زده( در زمستان دانه ها كامل مي شوند) تمام يك درخت اگر بخواهد باقي باشد يا تمام نباتات دانه يا تخم توليد مي كند. دانه جماد است پس اگر دانه بخواهد خود را شكوفا كند بايد در موقعيت ربيع قرار گيرد و در محل رشد قرار بگيرند. آنگاه گياه دو لپه مي شود. يك قسمت (جمادي اول) لپه دخيره ريشه مي شود و يك لپه (جمادي دوم) ذخيره ساقه مي شود. همانطور كه در اول درس گفته شد هر دو لپه با يك نقه وصل با هم رابطه پيدا مي كند كه آن قلب به ميم شدن مركزيت دانه است كه از جمادي به نباتي تبديل مي شود.

پس لپه اول جمادي اول است ذخيره رشد ريشه خود را جلوه مي دهد و لپه دوم جمادي الثاني ذخيره رشد كه ساقه سبز خود را بالا مي كشند. (در اين دو ماه روز نحس ندارد) در جمادي الاول ذخيره دو عالم در (جايگاه عددي م) ۱۳ جمادي خانم زهرا سالم الله شهيده اهل بيت صلوات الله عليهم اجمعين در ظاهر به خاك سپرده شد اما مكنون و مخزون در سوم جمادي الثاني بقول بعضي از روايات كه (سر وجود است) جمادي دوم به خاك سپرده شد(بصورت مكنون و مخزون) ولي همانطور كه گفته شد سبزي خود را جلوه مي دهد در ۲۰ جمادي الثاين تولد خانم است كه كوثر وجود است بين سوم تا بيست، ۱۷ روز است، تمام ركعات واجب نماز است و خير كثير بيست و سه روز (عدد بكاء) طول مي كشد تا در ۱۳(جايگاه عدد م ) رجب ديوار خانه كعبه شكافته شد و مادر حضرت علي (ع) و حملش وارد خانه شدند و آنروز بروايت شيعه و سني در بيت الله مولاي متقيان اميرالمومنين (ع) متولد شدند. اميدوارم خوب فكر كنيد. الله و اعلم. (اين سبز شدن همان سبز شدن كلمات و آيات قرآن است كه از قلب پيامبر اكرم (ص) و به زبان نطق الله علي بن ابي طالب ۲۳ سال بتدريج سبز شد و ظهور ظاهر و باطن پيدا كرد و بر صفحه نقش بست.) الي يوم القيامه

پس بين ۱۳ جمادي اول كه قلب به ميم عالم جماد است به نبات و نبات به حيوان و حيوان به انسان است تا ۱۳ رجب حدود (۶۰ روز) است كه برابر است با حرف سين، قلب ظهور و قلب وجود و قلب عالم امكان به ظهور حقايق از اسرار مكنن و مخزون تا ظهر الوجود.

«تبين بين العابد و المعبود. دو وجود هم كفو.»

اين عالم تابستان است كه ظهور ميوه هاي عمل صالح مي شود. موه جان قلب به ميم است كه اربعين مي طلبد. با تمام حقايق

ثبت دیدگاه

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.