بسم الله الرحمن الرحیم
وَالعَصر* اِنَّ الانسانَ لَفی خُسر*اِلا الَذین امَنو وَ عَمِلوا الصالِحاتِ و تَواصَوا بِالحقّ و تَواصَوا بِالصَبر*

انسان خود عالمی از معما است. بفرمایش پیغمبر (ص) که فرمودند” من عرفه نفسه،فقد عرف ربه. پس به تحقیق اگر نفس خود را شناختی،پروردگار و خالق خود را خواهی شناخت.”
بنام یگانه عالِمِ اولین و آخرین، عالِم بذات و خالق لوح و قلم و متکلم بذات و ظهور دهنده حروف و اعداد. آغاز میکنیم با تقرب جستن به پیشگاه کلمه الله، نطق الله و ظهور دهنده اسرار، کیمیای حروف، صاحب ملکوت، مربی ملائک مقرب و کلید و مفتاح عالم عما (نادیدنی)، نباء العظیم، علی ابن ابیطالب علیه السلام.
“انسان” کلمه ای مشتمل بر ۵ حرف است. حروف انسان به شکل متعادلی در نوشتار قرار دارد.خود، الگوی زیبای صورت و سیرت و درون و برون انسان را که زیباترین و متوازن ترین و کامل ترین وجه را به خود گرفته است، نشان می دهد. چنانچه اگر حروف این کلمه را از هم باز کنیم، یک “الف و نون” در ابتدای کلمه و در میان آن حرف “سین” و در انتهای آن نیز “الف و نون” قرار دارد. (ا،ن،س،ا،ن) دو حرف ابتدایی و دو حرف انتهایی آن نظیر هم است.
شرح حرف”الف” ابتدای کلمه “انسان”
ملک حرف الف اسرافیل، و طبیعت آن آتشی مشرقی است. از دسته حروف ناریه به معنی نورانی است. این الف در ابتدا با همزه ظهور پیدا کرد. عدد بسیطی همزه برابر با ۱۱۰ است. ( ها۶ + میم۹۰ + زا۸ + ها۶ )نام مبارک حضرت علی(ع) نیز برابر با ۱۱۰ است. حضرت، خود ظهر الوجود است، او باء بسم الله است که توضیح آن داده خواهد شد. اشاره به خلقت آدم(ع):(راهنمای بهشت جلد ۲ ص ۱۰۸ بقلم آقای مقدم)
چون خداوند، آسمانها و زمین و شب و روز و ستارگان و افلاک را آفرید و زمین ها را بروی ماهی نهاد، بر او سنگینی کرد و مضطرب شد، پس آنها را با کوهها محکم فرمود، پس همین که کامل شد آنچه خلق آسمانها بود و زمین خالی بود، هیچکسی درآن نبود به ملائک فرمود “انی جاعل فی الارض خلیفه”، “همانا من در زمین جانشین قرار دهم”. ملائک گفتند”آیا در زمین کسی را که خونریزی میکند، قرار میدهی؟ با اینکه ما تسبیح تقدیس حمد ترامیگوییم.”خداوند متعال فرمود”من میدانم آنچه را که شما نمیدانید.”
کیفیت خلقت آدم(ع):
خداوند جبرئیل (ع) را فرستاد تا از خاک نرم زمین قبضه ای گرفت و با آب شور و شیرین عجین کرد و طبایع را در آن مرکب کرد. پیش از آن که روح درآن دمیده شود، پس او را در زمین آفرید، لذا آدم نامیده شد. چون او را با آب عجین کرد و خمیر شد، پس وی را در سطحی افکند مثل کوه بزرگ، و آنروز ابلیس بر آسمان پنجم خازن بود. در سوراخ بنی آدم در آمد و از دُبر او بیرون شد.
بر شکم او زد و گفت: برای چه خلق شده ای اگر ما فوق من باشی که اطاعتت نمی کنم، اگر مادون من باشی کمکت نمیکنم. پس در بهشت هزار سال ماند ما بین خلقتش تا دمیدن روح. بعد، از آب و گل و نور و ظلمت و باد او را آفرید. نورش از نور خدا بود اما نور ایمان آورد و ظلمت و کفر و ضلالت آورد و گل رعده و ضعف و پوست انداختن آورد در برخورد به آب بر چهار طبع منبعث شد بر خون و بلغم و تلخی و باد. وآن قول او تبرک و تعالی است. “او لایذکر الانسان خلقناه من قبل و لم یکن شیئا. (آیا انسان یاد نمیکنید که اورا از قبل آفریدیم و چیزی نبود).”
همزهء ما قبل کلمه انسان با نِبر شدن و تبدیل شدن به الف ، صورت جسمانی خود را کامل کرد. الف اول کلمه انسان سِر به دنیا آمدن او و تمام زیبائیهای خلقتیش است، که پروردگار عالم بصورت سرمایه، به او عنایت فرمود. در قرآن کریم ۴۰ سوره مبارک با الف شروع شده است و بصورت گنج انسانی است که در جوهریتش روان کرد تا به سین وجودش در سن بلوغ و جوانی در تکامل عقلی خود از آن استفاده کند.
همان طور که در معنویات سین خواهیم گفت، خود را به میزان عمل که صدق در میزان قرآنی و نسخه حق است قرار دهد. لازم است گفته شود، در عالم بالا پروردگار عالم از نور ائمه (ع) ملکی به نام “قلم” و ملکی دیگر بنام “نون” خلق فرمود. سپس به قلم امر فرمود بنویس. پس جوهر که همان نون بود در قلم جریان پیدا کرد و در لوح کلمه طیبه “لا اله الا الله” را مرقوم کرد. پس از نقش بستن این عبارت عظیم، ملک قلم افتاد و هزار سال از هوش رفت. پس از بهوش آمدنش گفت: پروردگارا این چه عبارت شیرینی بود که لذتش مرا از خود بیخود کرد. و خداوند در جوابش فرمود”لا اله الا الله”
به عبارتی میتوان گفت که بدن انسان همان قلم است و روح خدایی که تمام گنج درونش میباشد، سِّرِ جوهر نون است. عمر گرانمایه ما لوح است. عمل ما در این لوح در تمام عمر باید در یک کلمه جمع شود”لا اله الا الله”. پس آنگاه بنده مومن که نوشته خود را در شب اول قبر به فضل خدا میخواند هزار سال در لذت آن باقی خواهد ماند. (عالم برزخ)
شرح حرف نون کلمه “انسان”
مَلَک حرف آن حولائیل است و طبیعت آن خاکی جنوبی و از دسته حروف هوائیه به معنی آسمانی، می باشد. نون که جوهر وجودش در قلم وجودی انسان دائما کار میکند و به حروف و کلمات عمل ما جان میدهد. اشاره ایست به قاعده تجویدی تاثیر حرف نون، قبل از تمامی حروف الفبا، و تغییر آنها است، که به نوعی هر یک را در جایگاه معنی خود قرار میدهد. توضیح آن در سِّر این حرف بیان خواهد شد.
شرح حرف سین کلمه “انسان”
ملَک حرف سین کارکائیل است. طبیعت آن بادی غربی است و از دسته حروف مائیه یعنی آبی، است. حرف “سین” میان کلمه انسان تنها حرفی در حروف الفبا است که زُبر و بینه اش برابر است. یعنی: س = ین. عدد ابجدی حرف “س” برابر با ۶۰ و مجموع عدد ابجدی حروف: ین = ۶۰ است. پس به این ترتیب میتوان نوشت:۱۲۰=س(۶۰)+ین(۶۰). اهمیت این تناسب به این شرح خواهد بود که مقصود پروردگار عالم از خلقت، انسان است و کمال انسانیت را در خلیفه الله شدن او قرار داده است. خلقت انسان بصورتی است که امیرالمومنین علیه السلام درباره خلقتش فرمود:
“اتزعم انک جرم صغیر و فیک انطوی العالم اکبر”
“و انت الکتاب المبین الذی باحرفه تظهر المضمر”
یعنی “فکر میکنید جرم صغیری هستید در صورتی که یک عالم کامل و کبیر هستید و قدر خود را بدانید. گنجهای وجودی خود را در دنیا کشف کنید و سعی کنید از این سرمایهِ ی بدونِ منتِ خالقِ یکتا، خوب استفاده وبهره برداری کنید”.
خداوند متعال،کتاب عظیم المرتبه قرآن را، انسان ساز و باطن وجودش را انسان کامل قرار دارد. باطن آن صراط مستقیم و امام المبین است. قرآن برای کسانیکه میخواهند صورت وسیرت و عمل و آداب انسانی را در خود احیا کنند و مورد رضای مولای خود قرار بگیرند، نور و هدایتگر است. این سیر تکامل، از هیچی بودن به همه نعمتها رسیدن و از نیست بودن، به هستِ دائم متبدل شدن همچنین، از فنا به بقا رفتن، و نیز از مرتبه حیوانیت به اعلای انسانیت رسیدن و خلاصه ظرف اسماء الحسنی خود را ظاهر کردن و رسیدن به مقام خلیفه الهی است. این حقیقت شامل حال انسان نمیشود مگر اینکه قلب انسانی مان احیاء شود تا تمام اعضاء و جوارح و عروق و احساسات ما عمل انسانی انجام دهند.
تحقق این امر منوط به اینست که قلبمان پیوند به قلب انسان کامل شود. به تعبیر دیگر نبضی باشد هماهنگ با قلب عالم و از یک هم صدایی و هم نوایی پیروی کند. آن رضا به بندگی کردن پروردگار عالم و با خلوص و شیعه و امت شدنِ قلب زنده عالم، امام زمان، صاحب الامر، مهدی (عج)، است.باید در گردش و طواف این قلب سیرِ عمل ما باشد چراکه این قلب فقط برای رضای خدا می تپد و بس.
اما قرآن کریم که در دسترس همه ما است، وزنه روبروی عترت علیه السلام است و حال که ما ظاهرا مولایمان را نمیبنیم، کلام حق نسخه حکیم محض است. پس پیروی آن رضای قلب مولایمان را به قلب عمل ما پیوند میزند. بنابراین کتاب آسمانی قرآن را قلبی هست و آن سوره مبارک یس است. حرف “یاء” نداء است و حرف “سین” گیرنده ندا. که در رموز کلام حق حرف “سین” خطاب به پیغمبر بزرگوار و خاندان مطهرش صلوات الله اجمعین است.
فقط این خانواده است که عدالت محض هستند و “قلب عالم امکان” و آن ظرفی که گیرنده کل قرآن است و بدون واسطه “فیاض علی الاطلاق” فیض لَدٍّنی خود را به ایشان میرساند. و تمام عالمیان و تمام موجودات و مخصوصا انسانها ریزه خوار این سفره پر برکت هستند و هستی تمام موجودات به وجود با برکت حجت حق جان میگیرند. همه در سیر باطن به گرد این قلب در طوافند و ذاکر حق میشوند تا با جانِ قلب حجت خدا بندگی واقعی کنند. تمام موجودات اعم از مادی و معنوی، ظاهری و باطنی به گِردِ جان (امام زمان(عج)) میگَردند و به حج واقعی که همان”هُو” است میرسند.
خودِ کعبه، که بیت الله است، قلب کره زمین است و جانش کسی است که از درون کعبه قدوم مبارکش بعنوان امام مسلمین و شیعیان در پهنه دنیا گذاشته شد و ایشان امام مبین است پسر عمش و فرزاندانش و همسر عظیم الشأنش همین مقام را دارا هستند. پس خطاب سین در قرآن وجود این خانواده جلیل القدر است. “اللهم صلی علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم.”
جای تفکر است که رب العالمین چه منتی بر ما دارد. حرف سین را میان کلمه انسان قرار داد تا انسانها از قلب هدایت شوند. در حدیث مبارکی داریم: “قلب انسان کعبه؛ یعنی خانه خدا است”. و فرمود: “قلب المؤمن عرش الرحمن”. قلب مؤمن عرش خدای رحمن است. چه وصف زیبایی است. تمام سعه ی وجودی انسان را از باطن این حدیث مبارک باز میکند. متاسفانه اگر متولی قلب که عقل است بدست جهل و هوا پرستی بیافتد، بتهای مختلف در خانه قلب جای میگیرند. بتها همان خواسته های دلِ دنیایی است که بساط جدایی انسان را از رضای پروردگارش مهیا میسازد. کفرها و شرکهای عملی و عبادی و رذائل و نفس اماره هر کدام یکی ازمسببین جدایی حق از باطل در وجود خودمان است. اگر انسان، رضای خدای را در نیات و اعمال خود فراموش کند، انسانیت خویش را نیز بدست فراموشی خواهد سپرد.
این مسیر جز ضلالت و سقوط به دره حیوانیت چیزی دیگر ندارد. مگر با توبه و اصلاح عمل، تمام این جداییها را به فضل خدای متعال به وصل تبدیل کند. اگر این توفیق شامل حال او نگردد، قلب انسانیش میمیرد، و این مثابه مردن “سین” میزان انسانیش است. چرا که انسانیت بدون “سین” همان “اِنانیَتی” بیش نیست. به تعبیر عامیانه، مَن، مَن کردن، و از افعال شیطان لعین است. شیطانی که به انسان سجده نکرد.
حدیث انسان
“السوره الانسانیهْ، اکبر حججه الله علی خلقهِ. و هی الکتاب الذی کتبه و هی هیکل الذی بناه بحکمه و هی مجموع صوره العالمین. و هی مختصره من اللوح المحفوظ. و هی شاهده علی کل غائب. و هی الحجه علی کل جاحد. و هی الطریق المستقیم الی کل خیر. و هی الصراط الممدوده بین الجنه و النار”(مقدم ج ده ص۳۳)
“صورت انسانیت بزرگترین نشانه های خداوند است بر آفریده های او. و آن کتابی است که بدست قدرت خود نوشته. و آن هیکلی است که آن را به حکمتش بنا کرده. و آن مجموع صورت عالمهاست. وآن مختصری از لوح محفوظ است. آن بر هر غائبی گواه است. و بر هر منکری برهان است. وآن راه مستقیم است بسوی هر خیری. وآن راه کشیده شده بین بهشت و آتش است. (توضیح کامل در کتاب راهنمای بهشت جلد دوم)
پروردگار عالم در حدیث قدسی میفرماید “اول ما خلق الله عقلی.” این مرتبه عقل کل عقل است که در آن هرگز هواپرستی جا ندارد. آن عقل روزی که تجلی کرد در کنار کل نور و کل ظهور یعنی “رسول اکرم(ص)” در فتح مکه تمامی بتها را شکست. خانه کعبه را از لوث وجود بتها تطهیر کرد. هرگز در ظاهر، بتی در خانه خدا قرار نگرفت، متاسفانه پرستش بت، صورتی دیگر به خود گرفت؛ و با رنگ و رخی دیگر در دلهای هوا پرستان ادامه یافت؛ و آنها فقط به طواف ظاهری خانه خدا پرداختند.
مولایمان، حضرت اباعبدالله الحسین (ع)، افشا کننده این بتهای دل بود، که در شب و روز عرفه، معرفت واقعی حج و رسیدن به رضای خدا را بسوی کربلا و در امتحان روز عاشورا به نمایش گذاشت. سین در باطنِ وجودی، حضرت حسین (ع) است. اگر حرف” ح” ابتدای این اسم شریف را نخوانیم فقط کلمه”سین” باقی میمیاند. سِّرحرف سین چیست؟ پیغمبر بزرگوار؛که حق تعالی او را “یاسین” خطاب کرد؛میفرماید “حسین(ع) منی و انا من حسین(ع).” حسین از من است و من از حسین هستم.” .از اسرار زیبای جلوه باطن پیغمبر از درون امام حسین(ع)، سین وجود آن حضرت است در نتیجه وجود مقدس امام حسین(ع) قلب ۱۴ معصوم(ص) است.
تفسیر قلب:
قلب به معنی برگرداندن است. نامیده شدن این عضو بنام قلب، بدلیل آنست که هرلحظه ممات را به حیات تبدیل میکند. هرگاه در حروف الفبا نون ساکن قبل از حرف “باء” قرار بگیرد، قلبِ به میم میشود و نون به حرف میم تبدیل میشود. که خود محلّی برای تفکر و تدّبر در کلمات قرآن است.
حضرت اباعبدالله الحسین (ع) کسی است که عالیترین و بهترین نوع قلب زندگی حیوانی به انسانی را به حیات کل انسانها اعطا فرمود. انسان در نوع خود حیوانی حرام گوشت است و اگر زیر چتر اسلام نیاید وجودش عین نجس است. با کلمات مبارک شهادتین ظاهر و نفس او تطهیر میشود. با شهادت به ولایت، طهارت قلب خود را به عالم باقی میبرد اما اگر انسان مؤمن در رختخواب بمیرد، به غسل وکفن نیازمند میشود زیرا بعد از مرگ بدن حیوانی برایش میماند و روح انسانیش پرواز میکند و دوباره بدنش نیازمند غسل و تطهیر میشود.
وجود حضرت اباعبدالله الحسین (ع) در قتلگاه عاشورای خود، این بدن حیوانی را با شهادت فی سبیل الله در همان لحظه قلب به طهارت کرد. عدم نیاز به غسل و کفن انسان شهید، از این مقام گرفته میشود که تأسی به مولای خود میکند، چرا که او نیازی به غسل و کفن نداشت. از اینجا بود که حضرت، سید الشهداء نامیده شدند. در روایات داریم: “زمانی که حضرت جبرئیل از عالم بالا برای اهل بیت(ع)، پنج تن خلعت کفن خدمت حضرت رسول آورد، در این میان برای امام حسین(ع) کفنی نبود، زیرا همان طور که خواندیم برای او کفن ظاهر لازم نبود. عدد ابجدی کفن برابر با۱۵۰ است که در باطن، ۱۵ یعنی همان جایگاه “سین” را دارد. حضرت خود سین است و احتیاجی به پوشش “سین”(باطن عدد کفن) ندارد. السلام علیک یا ابا عبد الله الحسین.
این عمق معنای “سین” در کلمه انسان است. نکته اینکه عملِ حجِ واقعی امام حسین (ع) درکربلا ختم شد. در آنجا، “سین” باطن وجود حضرت همان قلب بود و به عمل ظاهر شد در حالیکه دائما در خون می تپید و هفتاد و دو یار با وفایش طواف کننده این قلب شدند و هر آنکس که صدای : “هل من ناصر ینصرنی” حضرتش را از زبان حجت زمان خود میشنود به این حلقه طواف ملحق میشود. اینجا همان محل بندگان مخلص است. حق تعالی میفرماید”ولا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون”.”کسانیکه در راه خدا کشته شده اند را مرده نپندارید بلکه آنان زنده اند و نزد پروردگارشان روزی میخورند.”
عدد ابجد اسم مبارک حسین(ع)، ۱۲۸ است. جمع این اعداد برابر با ۱۱ است(۱+۲+۸=۱۱) وجایگاه عددی نام مبارک حضرت ۴۷ است. جمع ۴ و ۷ برابر با ۱۱ میشود. ۱۱ نیز عدد کلمه حج و پایان و برابری آن” هو” است.
حرف “سین” در باطن امیر المومنین (ع):
عدد ابجدی اسم مبارک علیّ (با یاء مشدد) ۱۲۰ است. تعداد احزاب قرآن نیز ۱۲۰ است. همچنین عدد ابجدی حرف “سین”(س+ی+ن) برابر با ۱۲۰ است. این مطلب زیبا و ظریف به این صورت است: جایی که خطاب پروردگار عالم به پیغمبر(ص) بزرگوارش “یاسین” شد، سین ظرف قلب او و صدای “سین”، همان نطق تپش قلب پیغمبر، یعنی “علی” بود. الله اعلم
قال سید الموحدین امیرالمومنین علی بن ابیطالب (ع) “انَّ کُلّما فی الکُتب المُنزله فی القرآن و کلما فی القرآنِ فی الحمد و کلما فی الحمد فی البسمله و کلما فی البسمله فی الباء و کلما فی الباء فی نقطه و انا نقطه تحت الباء.”
حقیقت نقطه، سِرّ الهی است که به لفظ و به صورت و اشاره اَدا نمیشود. نه موصوف به صفتی ، نه مُلَّوَن به رنگی و نه محدود به حَدّی است؛ بلکه محجوب از حواس است چنانچه در عین پیدایی، پنهان و در عین پنهانی عیان است. از غائب ظهورش عیانش پدید نیست. بحر ازل و سر الاسرار و نور الانوار که همه هستی و وجود موجودات را پروردگار عالم از نقطه سِرّ ظهور داد. همه به گردش و طواف کننده هستند و نقطه خود، ظرف عبدیت است. که با خود، هستی را به گِرد رضای او و فنای الی الله میبرد. و در سِرّ طواف میفرمایند: “سبحان الله و الحمد لله و لا اله الا الله و الله اکبر”.
امام حسین (ع) فرمود”آن عِلمی که جدم خاتم النبیین (ص) بدان خوانده شد، عِلم حروف است. و این علم در لام است و علم لام در الف، و الف در نقطه آن است، و علم نقطه در معرفت اصلیه است، و آن علم در علم ازل و علم ازل در مشیت و علم مشیت در غیب هویت است.”
” الله بود،یک الف و هاء و دو لام از نقطه برون آمده ایم جمله تمام”
“گر طالب سِّر نقطه هستی ای دل این نقطه بود نقش علیِ علّام”
حروف، ظهور “نقطه” است و نقطه مظهر “مشیت غیبی” است که به این صورت در عالم طبیعت تجلی مینماید. حروف ظهورِ تجلیاتِ غیوب است که به عرصه شهود میرسد. قرآن آن نقطهِ (سین) غیبی است که بصورت نقطه، تجلی بر قلب پیغمبر (ص) نموده و به صورت حروف نقش بست.
حروف مختلف عالم انسانی، از بحورِ مختلف محبت سرچشمه گرفته و مصداق کلی او در این عالم در وجود مقدس حضرت علی (ع) تجمع صورت و سیرت داده شده است. به همین منطق فرموده” همه کتب آسمانی در قرآن است و همه قرآن در سوره مبارکه الحمد و مفاد حمد در باء بسم الله و آنچه در بسم الله است در باء و همه در نقطه باء است”. فرمود” من نقطه باء بسم الله هستم.” خود حیات تپنده ی قلب، گشت. ظرف قلب که گیرنده نقطه است وجود مبارک پیغمر(ص) است. خطاب پروردگار عالم به ایشان است. در بطنش کل معصومین (ص) نهفته است و به ایشان فرمود “یاسین والقران الحکیم”
بجاست که قدر خود را بیشتر بدانیم. چرا خلق شدیم و انسان نام گرفتیم؟ تمام انسانها در قلب دارای ظرفی با قابلیت هستند، تا پروردگار عالم ندای یاسین را به قلب پیامبر و از وجود مبارک ایشان به قلب همه انسانها برساند . یعنی ما هم جلوه هستیم، صدا را بشنویم و جواب بدهیم از حکیمِ عالَم که ما هم بقدر وسع خود “سین” شامل حالمان شده است. سین کلمه میزان است.
پروردگار عالم در دستانمان دو انگشت شست قرار داد در پاها نیز دو انگشت شست قرار داد. عدد سَر را ۲۶۰ قرار داد : س + ر = ۲۰۰+۶۰ که برابر با عقل : (۲۰۰) + سین(۶۰). بدنیا آمدن ما و عمر ما را در حروف کلمه “سِن” یعنی سین و نون قرار داد که برابر با ۱۱۰ است و برابر با نام مبارک حضرت علی(ع) است. زمان عمر را با ثانیه سنجید که هر ۶۰ ثانیه برابر با ۱ دقیقه و هر ساعت برابر با ۶۰ دقیقه است. براستی این روابط چه معنا میدهند؟ باید در میزان و عدل الهی و در ولایت و نبوت و در رحمت واسعه الهی فکر کنیم که چه میزان غرق هستیم. هیچ لحظه ای نیست که از اصل خود جدا شویم.
وجود مطهر حضرت فاطمه(س) “سیده النساء العالمین”، اصل و واقعیت نساء است. جمع حروف نساء برابر با ۱۱۱ است. که همان الف است و او “ام السین” است. پیغمبر (ص) میفرماید: “زهرا ام ابیهاست و کوثر وجود”. یکی از اسماء قرآن کوثر است. پس پیغمبر (ص) ظرف اسرار قرآن، و علی (ع) ظهور نطق قرآن، و زهرا(س) کثرت معنای قرآن است. و تمام بواطن قرآن و آن چشمه هایی که انوارش ۱۱ معصوم (ع) پرده های غیب عرفانش و صراطش و ظاهر و باطنش را به عمل معنا کرده اند.
همه احسن ها در جمال و کمال به صورت حَسَنین (ع) ظاهر شده اند. و قرآن از نور حسن (ع) سبزشد. یعنی “ابا محمد(ص)”، زینت قلب پیغمبر (ص) و گل و میوه داد و باروری خود را الی یوم القیامه به تمامی معجزاتش ظهور داد، که “وجه الحسین (ع)” است. میوه هایش صورت انسانی دارد و به وجه او نمایان میگردد. پس اینچنین انسان باید زندگی کند که مانند امامانش تطهیر و حیات طیب نصیبش شود. این زندگی مستلزم آن است که در سِر الف گنج وجودیش تجلی کند.
دومین الف کلمه “انسان”
و اما در مبحث دومین الف کلمه انسان میتوان گفت: در دنیا شکر و سپاس تمامی زیبائیهایست که خداوند بلند مرتبه به انسان عطا فرمود، آن رسیدن به الف بندگی است،که در قامت، سیرت و صورت عمل انسانی، جلوه کند. عدد حرف الف ( ا + ل + ف) برابر با ۱۱۱ است. اما خود “ا” (الف) برابر با یک است. جایگاه این حرف برابر با عدد ۳۰ است. بنده باید در سه حالت اول شود.کلام پروردگار سبحان جل جلاله در باره عیسی چنین است: ” و سلام علی یوم ولدت و یوم اموت و یوم ابعث حیا”.
“سلام به روزی که بدنیا آمد و سلام بروزی که میمیرد و سلام به روزی که برانگیخته میشود”. روزی که آمدیم ؛ مولایمان بین تمامی مخلوقاتش ما را در مرتبه یک (انسان)خلق کرد. بالا ترین رزق معنوی، “عقل” را به ما عنایت فرمود. بالاترین رتبه زمینی را به ما اعطاء کرد تا “خلیفه” او در زمین باشیم. یعنی با سه رتبه یک بدنیا آمدیم. (۱۱۱ برابر با الف). وقت رفتن کافیست با عدد یک یعنی خود الف برویم. که همان رسیدن به توحید کامل است: “لا اله الا الله”.
دومین حرف نون در کلمه “انسان”
“الف و نون” ابتدایی را از مَلَک قلم و نون گرفتیم تا سیرت و صورت انسانیمان کامل شود تا به میزان سین که همان قلب و میزان ولایت ائمه (ع) است، برسیم تا “الف و نون” نهایی خویش را با عمل نیک و صالح در دنیا مطابق با دستور العمل قرآن و عترت که کل سین است منطبق سازیم. تا جلوه کلمه توحید یعنی “لا اله الا الله” گردیم. پس الف دوم انسان به یک تعبیر قلم عمل بدنی ما میشود و نون آخر روح حیاتی که خود بعث تمام نعمتهایی باشد که در قلم عمل آموخته و در لوح عمل جریان پیدا کرده است. که آن نقش صورت تکلیف یک انسان برگزیده است.
در عرف دنیا وقتی دانش آموزی به مدرسه برود معلم برای او تکلیف شب در نظر میگیرد. شکر زحمات معلم و تدریسش درصحیح انجام دادن تکلیف معلوم میشود. دنیا در کلام عارفان لیل، یعنی ظاهراً شب است زیرا که شب تاریک و ستر عیوب اعمال و رفتار است. پروردگار عالم دنیا را لیل قرار داد و آن ستارالعیوب مهربان به بندگانش آبرو بخشید. بگناه کار فرصت داد تا در دنیا و عمر کوتاهش، خود را اصلاح کند و توبه کند. پس فقط او میداند که در این تکلیفِ شبِ دنیا، ما چگونه شاگردی برای زحمات معلمانمان و راهنمایانمان هستیم. آیا شاکریم یا کافر؟ هرکس خود به نفس خود بصیریت دارد.
هنگامیکه از دنیا میرویم، در شب اول قبر، جایی که اتاق عمل است،کتاب تکلیف ما را باز میکنند. خطاب میشویم “اقراء کتابک و کفا بنفسک.” یعنی “بخوان کتاب نفس خویش را”. خوشا بحال کسی که در کتاب عملش فقط یک کلمه باشد یعنی :” لا اله الا الله”. آن زمان، بنده، از حلاوت این عبارت نورانی هزار سال (بعدد اَلْف) حرف الف وجود خود، مدهوش میشود. و در بهشت برزخی، لذت این عبارت را میبرد. تا روزیکه در یوم الحساب هنگام بپاخواستن میپرسد: این چه عبارتی بود،که از آن روز تا غایت، در مقام لذت واقعی خود ماندگار خواهد شد.
معنی کلمه انسان در اعداد:
عدد ابجد کلمه “انسان” معادل با ۱۶۲ است. حاصل جمع اعداد آن برابر با ۹ است. یعنی:۱+۶+۲=۹٫ هر انسان ۹ فلک، ۹ عالَم، ۹ماه و ۹ روز و ۹ ساعت را طی میکند تا به این دنیا وارد شود. ظرف آدم برای رسیدن به کمال انسانیت میبایست، در عشر امتحان الهی به نود برسد. یعنی۹×۱۰=۹۰ که همان عدد ابجد “میم” است. “میم” تنها حرفی از حروف الفباست که قلب شده است. نون ساکن قبل از “باء”، به حرف “میم” قلب میشود و حرف “میم” را میسازد. عدد ۹۰ خود برابر با عدد ابجدی حرف “صاد” است.
“صاد” خود چشمه حیات طیبه زندگی انسان در عالم عرش است. که بفضل پروردگار عالم در قلوب انسانها همان چشمه “زمزم” شده است. آنچه رزق رحمانیت و رحیمیت خالق یکتای مهربان است از این چشمه، به تمام وجود ما جاری میشود و صورت انسانی را در اعمال ما باقی و ظاهر میکند. در سوره مبارک فاطر میخوانیم “یسعد کلمه الطیب یرفع درجه”. “سعادتمند میشود و به درجه رفیع میرسد انسانیکه به حیات طیب میرسد”.
جالب این است که جایگاه عددی کلمه “انسان” برابر با ۴۵ است. مجموع ۴و ۵ برابر با ۹ است. عدد ابجد اسم “آدم” نیز ۴۵ است. که در بطن خویش جایگاه انسانی، نهفته است. و نیز برابر با ۴+۵=۹ است. جایگاه حروفی اسم “آدم” برابر با ۱۸ است. عدد ۱۸ جایگاه حرف “صاد” است. و این عدد بروایتی معادل با سِّن “حضرت زهرا (س)” است. آن حضرت ام الائمه نامیده شده است. در ادامه میتوان به این نکته اشاره کرد که از عجایب جایگاه عدد اسم انسان این است که توازن و میزان عددی را هم در بر دارد. چنانچه در کلمه انسان مینویسیم:
توازن عددی کلمه “آدم” در جایگاه عددی “انسان” | ا + ن | س | ا+ن |
معادل با جایگاه حروف بالای جدول | ۱+۱۴ | ۱۵ | ۱+۱۴ |
توازن هر سه بخش با جایگاه عدد حرف “سین” که برابر با۳ ×۱۵ = ۴۵ اسم ابجد “آدم” و جایگاه کلمه “انسان” | 15 | 15 | 15 |
3 تا ۶ برابر با ۱۸،که همان جایگاه عدد “صاد” و سن مبارک “حضرت زهرا(س)” است. جایگاه حرف “صاد” برابر۱۸=۳×۶ | ۱+۵=۶ | ۱+۵=۶ | ۱+۵=۶ |
اگر “سین” را که خود میزان و تعادل همه زیبائیها بود به عدد ابجدش بنویسیم یعنی ۱۲۰ ، برابر بود با اسم مبارک “علیّ (ع)” با یاء مشدد که جایگاه عددش برابر با ۳۹ است. عدد ۳۹ جایگاه عددی کلمه “سبت” است. سبت به معنای روز شنبه از ایام هفته است که معنایش سی است. و آن، زُبُر اسم مبارک علی ، بنام اعلا است. پس در کلمه انسان دو کفه هم تراز و هم کفو علی (ع) و زهرا (س) نهفته است که آن، آبروی همه ما انسانها است.(بشرط صورت و عمل انسانی).
“ابرو باد و مه و خورشید و فلک در کارند تا تو نانی به کف اری و به غفلت نخوری”
“همه از بهر تو سرگشته و فرمانبردار شرط انصاف نباشد که تو فرمان نبری”
“انی ما خلقت سماءً مبنیه و لا ارضاًمدحیهً و لا قمراً منیراً و لا شمساً مضیئهً و لا فلکاً یدور ولا بحراً یجری و لا فلکاً یسری الّا فی محبه هولاء الخمسه”. “بدرستیکه من خلق نکردم آسمان بناشده را و زمین کشیده شده را و نه ماه روشنی دهنده را و نه آفتاب درخشنده را و نه فلک را که دور می زند و نه دریایی که جاری است و نه کشتی ای که سیر می نماید مگر به محبت و دوستی پنج تن آل عبا”. اللهم صل علی محمد و آل محمد.
کلمه “انسان” در قرآن به تعداد ۳۶۸ مرتبه آمده است که اگر اعداد آن را با هم جمع کنیم می شود ۱۷=۳+۶+۸ که در کلمه انسان هم جمع عدد “الف و نون” اول و آخرش هرکدام ۵۱ است که آن نیز معادل نمازهای واجب و نوافل می باشد و در عدد ۱۷ فقط نمازهای واجب است. پس نتیجه می گیریم صورت انسانی پیدا کردن بشرط نماز است آن هم نمازی که قلب انسان را خاشع و خاضع اوامر پروردگار عالم در تمام امور می کند.
مخارج دهانی حروف کلمه “انسان”
الف اولی همزه است و مخرج آن حلقی است. عدد بسیط همزه ۱۱۰ می باشد. که هرگاه روی الف ظاهر شود با عدد یک الف جمع و معادل ۱۱۱ می شود و آن نیز همان عدد الف همراه با همزه است و چه زیبا و پر معناست که الف با تمام معانیش که سِرّ و رمز حروف است همراه نفس درونش که همزه است خود را جلوه داده و تاج “کَرّمنای” انسانی بر سر هر انسان مؤمن است و خالق مهربان ما با همزه وصفت نِبر آن تمام محتویات عقلی و حسّی و کلامی و ادبی و علمی و خلقی و تشرّفات انسانی و فکر و هوش و دید بصیرتی و سامع شدن و رسیدن به حس ششم و خلاصه، الهی شدن را به انسان می رساند:” خلق الانسان، علمه البیان” (سوره الرحمن آیه ۲و۳)
مخرج دهانی حروف سین و نون هر دو ذُلَقی است (نوک زبانی). با تماس نوک زبان به پایین دندان های پیشین (سین) و دندانهای با بالای دندانهای ثنایا حرف نون ادا میشود. حرف سین دارای صفت همس است. اما صفت حرف نان جهر است. این بدان منظور بیان شد که نون را جوهر سِّر انسان است که در لوح ظاهر میشود، اما سین جان نون است و اخفاء است و صدای آرامی دارد. نکته ظریف دیگر اینکه؛ اولین نون در کلمه انسان بصورت اخفاء اداء میشود، اما نون انتها اظهار میشود.
با توجه به قواعد تجویدی نون دارای دو مخرج است. در دهان و در بینی. اخفاء و اظهارش هر دو سِّر وجودش را معنا میکند. اولین نون در کلمه انسان جوهریتی مخفی دارد. مثل نوزاد انسان که تمام صفاتش بالقوه است. در نون آخر انسان اظهار صورت میگیرد. زیرا در حیات دنیایی تمام کمالات و سِّر اعمال او مخفی میماند تا در آخرت بطور کامل اظهار شود. وقتی آدمی در این دنیا هم به مقام شامخ انسانی که خلیفه الهی است دست پیدا کند، میان دیگر انسانها اظهار میشود. که همان امام عمل دیگران میشود. مانند شهدا، صدقین، اولیاء الله و صالحان. در نهایت “صورت انسان قائم بر حق و تصویر کل آفرینش است”. الحمد لله رب العالمین.
اعجاز حرف سین و جایگاه عددی آن در وجود ۱۴ معصوم (ع)
الله جل جلاله (عدد ابجد۶۶)
(جایگاه اسم الله = ۳۰)
معصوم اول حضرت محمد(ص) | ۱+۱۴=۱۵ | حضرت مهدی(عج) معصوم چهاردهم |
معصوم دوم حضرت علی(ع) | ۲+۱۳=۱۵ | حضرت حسن بن علی(ع) معصوم سیزدهم |
معصوم سوم حضرت فاطمه(س) | ۳+۱۲=۱۵ | حضرت علی بن محمد(ع) معصوم دوازدهم |
معصوم چهارم حضرت حسن بن علی(ع) | ۴+۱۱=۱۵ | حضرت جواد الائمه(ع) معصوم یازدهم |
معصوم پنجم حضرت حسین بن علی(ع) | ۵+۱۰=۱۵ | حضرت رضا (ع) معصوم دهم |
معصوم ششم حضرت علی بن الحسین (ع) | ۶+۹=۱۵ | حضرت موسی بن جعفر(ع) معصوم نهم |
معصوم هفتم حضرت باقر العلوم(ع) | ۷+۸=۱۵ | حضرت جعفر صادق(ع) معصوم هشتم |
“سین” = کل قرآن و برابر با جاگاه ۱۵ برابر با سِّر عدد ۱۵ در روابط بالا 15(قرآن) و ۱۵ (رابطه فوق) جلوه الله است. عدد سی = ی، ک برابر با توحید “الله”، “لا اله الا الله”. سی برابر با س، ی معادل ۶۰ + ۱۰ = ۷۰ = عین (عدد ابجدی) جایگاه عین عدد برابر ۴۰ و این عدد اربعین همه کمالات است تا رسیدن به حرف “م”. جایگاه حرف “م” برابر با ۱۳ است.
اعجاز عددی دوازده امام (ع) و رابطه آن با عدد ۱۳
۶ و الله جل جلاله(۶۶) و 6
امام اول: حضرت علی(ع) | ۱+۱۲=۱۳ | حضرت مهدی(عج) امام دوازدهم |
امام دوم: حضرت حسن بن علی(ع) | ۲+۱۱=۱۳ | حضرت حسن بن علی(ع) امام یازدهم |
امام سوم:حضرت حسین بن علی(ع) | ۳+۱۰=۱۳ | حضرت علی بن محمد(ع) امام دهم |
امام چهارم:حضرت علی بن الحسین (ع) | ۴+۹=۱۳ | حضرت جواد الائمه(ع) امام نهم |
امام پنجم: حضرت باقر العلوم(ع) | ۵+۸=۱۳ | حضرت رضا (ع) امام هشتم |
امام ششم: حضرت جعفر صادق(ع) | ۶+۷=۱۳ | حضرت موسی بن جعفر(ع) امام هفتم |
عدد ۱۳ جایگاه حرف “م” است . و آن منشاء ملکوتی رزق که میکائیل است؛ میباشد . وجود ۱۲ امام (ع) مجرای رزق رحمانیت و رحیمیت همه بندگان خدا هستند. همانان که بیرون آورنده نور از بطن ظلمات هستند. با ولایت معصومین نجات حقیقی میابیم و بی ولایتشان هلاک الی الابد خواهیم شد.
نماز بی ولای او عبادتی است بی وضو به منکر “علی” (ع) بگو؛ نماز خود قضا کند
“اللهم عجل لولیک الفرج؛ اللهم اجعلنی من انصاره و اعوانه و ذابین عنهم و المستشهدین بین یده.”
*کل حروف ۲۸ = ۱۳+۱۵ و سّر لیله البیضاء از ۱۳ تا ۱۵ هر ماه و سّر تولد مولا علی(ع) 13 رجب از خانه کعبه و تشریف فرمائیشان به دنیای بیرون در 15 رجب است. الله اعلم.
“آنان که بیشتر تفکر کنند؛ قدر خویش را بیشتر خواهند شناخت و شاکر واقعی خواهند شد.”
خیلی فیض بردیم احسنت🌹👌اجرکم عندالمهدی عج💚